باب سوم آيات ششم تا چهاردهم

2009/05/27

4 –  وحشي است

شرارتي سركش و پٌر از زهر قاتل است .  وحوش ، خوي درندگي دارند و آنچه كه در وجودشان نيست وجدان است :

{jwplayer}http://www.busyweb.org/eichurch/Audio/18.mp3{/jwplayer}

 3 : 7 – 8
7 زيرا كه هر طبيعتي از وحوش و طيور و حشرات و حيوانات بحري از طبيعت انسان رام مي شود و رام شده است. 8 لكن زبان را كسي از مردمان نمي تواند رام كند. شرارتي سركش و پر از زهر قاتل است!

رام شدن حيوانات وحشي را ما در برنامه ها و در باغ وحش ها و در سيركها ديده ايم و ميبينيم با تعليم و تربيت رام مي شوند ولي گويا زبان ،  زيادي وحشي است و ما با قوت و قدرت خودمان نخواهيم توانست آنرا رام كنيم . ولي همانطوريكه گفته شد ما داراي سهم بزرگي براي رام كردن آن داريم سهم ما اين است كه بخواهيم .  اگر خواستيم آنوقت روح القدس نيز ما را كمك خواهد كرد .
دعا كردن و پرستش خدا با زبان خود مي تواند ما را كمك كند .  همديگر را محبت كردن به جاي غيبت كردن ما را كمك خواهد كرد .  بايد بدانيم چه نوع سمي در زبان ما وجود دارد .

1 پطرس 4 : 8    ت   هزاره
مهمتر از همه، يکديگر را بشدت محبت کنيد، زيرا محبت، انبوه گناهان را مي‌پوشاند .

متي 18 : 15   ت   هزاره
اگر برادرت به تو گناه ورزد، نزدش برو و در خلوت خطايش را به او گوشزد کن. اگر سخنت را پذيرفت، برادرت را بازيافته‌اي .

لوقا 17 : 3    ت   تفسيري
پس مراقب اعمال و كردار خود باشيد! اگر برادرت در حق تو خطايي ورزد، او را از اشتباهش آگاه ساز. اگر پشيمان شد، او را ببخش .

3 : 9 – 10
9 خدا و پدر را به آن متبارك مي خوانيم و به همان مردمان را كه به صورت خدا آفريده شده اند، لعن مي گوييم. 10 از يک دهان برکت و لعنت بيرون مي آيد! اي برادران، شايسته نيست که چنين شود .

وقتي كه زبان ما زهري شد و يا هست ، سخنان تلخ از او شنيده خواهد شد . ما معمولاً براي خدا حرفهاي خوبي ميزنيم ولي براي مردم نه و يعقوب مي گويد كه اين شايسته نيست زيرا عامل همان يك زبان است .

مزمور 141 : 3    ت   قديمي
اي خداوند، بر دهان من نگاهباني فرما و در لبهايم را نگاه دار .
مزمور 19 : 14    ت   قديمي
سخنان زبانم تفكر دلم منظور نظر تو باشد، اي خداوند كه صخره من و نجات دهنده من هستي!

روميان 12 : 1    ت    هزاره
پس اي برادران، در پرتو رحمتهاي خدا، از شما استدعا مي‌کنم که بدنهاي خود را همچون قرباني زنده و مقدّس و پسنديده خدا، به او تقديم کنيد که عبادت معقول شما همين است .

5 –  چشمه و درخت انجير
چشمه محل تراوش آب است ، همچنين زبان ما مي تواند تراوشات تلخ و بدي داشته باشد .
انجير به معني غذا است ، زبان ما مي تواند ما را درست و نادرست تغذيه نمايد .

3 : 11 – 12
11 آيا مي‌شود از چشمه‌اي هم آب شيرين روان باشد، هم آب شور؟ 12 برادرانِ من، آيا ممکن است درخت انجير، زيتون بار آوَرَد؟ يا درخت مو، انجير بدهد؟ به همين‌‌سان نيز چشمه شور نمي‌تواند آب شيرين روان سازد .

يعقوب ميفرمايد كه از يك چشمه يك نوع آب بيرون مي آيد و از يك درخت يك نوع ميوه حال چه خوب چه بد ، ولي از زبان هر دو مي تواند بيرون آيد ولي نبايد اين چنين باشد .  چشمه را از نوع آبي كه تراوش مي دهد مي شناسيم و درخت را از نوع ميوه اي كه مي آورد .

متي 7 : 16 – 20   ت   هزاره
16 آنها را از ميوه‌هايشان خواهيد شناخت. آيا انگور را از بوته خار و انجير را از علف هرز مي‌چينند؟ 17 به همين‌‌سان هر درخت نيکو ميوه نيکو مي‌دهد، امّا درخت بد ميوه بد. 18 درخت نيکو نمي‌تواند ميوه بد بدهد، و درخت بد نيز نمي‌تواند ميوه نيکو آوَرَد. 19 هر درختي که ميوه خوب ندهد، بريده و در آتش افکنده مي‌شود. 20 بنابراين، آنان را از ثمراتشان خواهيد شناخت .

مزمور 66 : 18   ت   تفسيري
اگر گناه‌ را در دل‌ خود نگه‌ مي‌داشتم‌، خداوند دعايم‌ را نمي‌شنيد .

آيا زبان ما عوض شده ؟  آيا بيان زبان ما عوض شده ؟ آيا اين ميوه هاي تلخ را همواره در فكر و مغز خود داريم و بكار مي گيريم ؟

در اينجا خوب خواهد شد كه خودمان بعضي از بيانهاي خوب و بد زبان را پيدا كرده و بنويسيم :
بيان بد :
غيبت ، فحش ، لعنت كردن و ………

بيان خوب :

چقدر ما از لغات رايج در فرهنگ اين كشور را براي انجام كارهاي مختلف بكار مي بريم ؟  آيا بكار گيري آنها صحيح است ؟

حكمت :  حقيقي ( واقعي ) و كاذب ( دروغين ) ( 3 : 13 – 18 )

از اين آيات ببعد ، يعقوب در رابطه با حكمت صحبت مي كند .  منظور يعقوب از حكمت ، دانش و اطلاعات نيست ، بلكه نحوه زندگي روز مره ما .  ما عيسي مسيح خداوند را داريم كه او آن چهره ، از خرد و حكمت حقيقي و واقعي است .

متي 11 : 19     ت هزاره

پسر انسان آمد که مي‌خورَد و مي‌نوشد؛ مي‌گويند: مردي است شکمباره و ميگسار، دوست خراجگيران و گناهکاران. امّا حقانيت حکمت را اعمال آن به‌‌ثبوت مي‌رساند .

1 قرنتيان 1 : 30     ت هزاره

و از اوست که شما در مسيحْ عيسي هستيد، در او که از جانب خدا براي ما حکمت شده است، يعني پارسايي، قدّوسيت و بهاي رهايي ما .

با توجه به اين آيات ، حال مرد و يا زن حكيم كسي است كه ميوه و ثمرات روح او را ثابت كند .  و اين اثبات در عمل است .

غلاطيان 5 : 22 – 23     ت   تفسيري

22 اما هرگاه روح خدا زندگي ما را هدايت فرمايد، اين ثمرات را در زندگي ما بوجود خواهد آورد: محبت ، شادي ، آرامش ، بردباري ، مهرباني ، نيكوكاري ، وفاداري ، فروتني و خويشتنداري . 23 هيچيك از اين صفات پسنديده ، تضادي با احكام مذهبي و شريعت يهود ندارند .

حكمت واقعا از اعمالي كه انجام مي دهيم ، ديده مي شود و اتفاقاً يعقوب مي خواهد به ما بگويد كه ممكن است ما با زبان خود بيان حكيمانه داشته باشيم ولي در عمل ، فاعل آن نباشيم .  خداوند ما عيسي مسيح زندگي عملي ما را مي خواهد ببيند و نه در حرف فقط .

3 : 13

كيست در ميان شما كه حكيم و عالم باشد؟ پس اعمال خود را از سيرت نيكو به تواضع حكمت ظاهر بسازد .

ت هزاره

کيست حکيم و خردمند در ميان شما؟ بگذاريد آن را با شيوه زندگي پسنديده خود نشان دهد، با اعمالي توأم با حلم که از حکمت برمي‌خيزد.

ت تفسيري

اگر خود را خردمند و حكيم مي دانيد، بايد همواره مهربان و نيكوكار باشيد؛ و اگر بسبب داشتن اينگونه اعمال به خود نباليد، آنگاه براستي خردمند مي باشيد .

سنجشِ عيار حكمت ما ، اعمال ما است .  مردم ما را از روش زندگي و عمل ما ، ما را مي سنجند نه گفتار ما .  البته كه بايد گفتار ما اصلاح شده به نمك باشد ولي فقط حرف زدن كافي نيست .  حكمت الهي هميشه ما را به فروتني هدايت مي كند كه اين را در ارباب و رثيس فروتن خود يعني خداوند ما عيسي مسيح مي بينيم .  يكي از دلايلي كه او به صورت جسم آمد اين است كه استانداردي براي ما هم از گفتار و هم از اعمال باقي بگذارد تا ما خود را با آن استاندارد ، بسنجيم .

حكمت انساني ما را به غرور و تكبر هدايت مي كند .

3 : 14

لكن اگر در دل خود حسدِ تلخ و تعصّب داريد، فخر مكنيد و به ضدّ حقّ دروغ مگوييد .

ت  هزاره

امّا اگر در دل خود حسدِ تلخ و جاه‌طلبي داريد، به خود مباليد و خلاف حقيقت سخن مگوييد .

ت تفسيري

اما اگر در زندگي تان كينه و حسادت و خودخواهي وجود دارد، بيهوده سنگ عقل و خرد را به سينه نزنيد، كه اين بدترين نوع دروغ مي باشد .

حكمت دنيوي و انساني ما ، به ما شخصيت تلخ و جاه طلبي مي بخشد .  اين چنين حكمت ما را مغرور مي سازد و ما را در برابر حكمت ديگران حسود مي گرداند .  در حاليكه آنچه از تعليم عملي خداوندمان مي بينيم ، اين چنين حكمت حقيقت را كتمان مي كند ، زيرا حكمت خدا ما را به فروتني هدايت مي كند .

جاه طلبي و بلند پروازي ما براي جلب توجه ديگران است .  اگر كليسا در چنين حالت و تعليم باشد ، توجه مردم از عيسي مسيح بريده مي شود و به ما انسان ها با معيارهاي انساني ، معطوف مي گردد و كليسا را در 3  خطر جدي قرار مي دهد :

1 –  كليسا را از تقدس الهي دور مي سازد .

2 –  كليسا را از هدايت روح خدا دور مي سازد .

3 –  كليسا را محل الهامات شيطاني قرار مي دهد .

اگر مواظب رخنه اين حكمت دنيوي و انساني نشويم ، آنگاه فكر خواهيم كرد كه با حكمت خود خدا را داريم خدمت مي كنيم ، در حاليكه ممكن است به اشتباه كليسا را محلي براي برقراري جاه طلبي و بلند پروازي خود بدانيم ، شايد بعضي چيزها به ظاهر خوب پيش رود ولي در نهايت كليسايي نخواهد بود كه خداوند مي خواهد و به تدريج آن كليسا به سردي و حتي خاموشي خواهد رفت .