باب دوم آيات بيست و دوم تا بيست و ششم
2009/5/6
2 : 22 و 23
22 مي بيني كه ايمان با اعمال او عمل كرد و ايمان از اعمال، كامل گرديد. 23 و آن نوشته تمام گشت كه مي گويد: «ابراهيم به خدا ايمان آورد و براي او به عدالت محسوب گرديد»، و دوست خدا ناميده شد .
{jwplayer}http://www.busyweb.org/eichurch/Audio/16.mp3{/jwplayer}
اين آيات تكرار همان مطالب هستند . آنچه كه از اين آيات مي توانيم نتيجه بگيريم اين است كه :
همانطور كه ما به وسيله ايمان بيعمل نجات نخواهيم يافت، به همان ترتيب نيز نجات به وسيله عمل بدون ايمان، غيرممكن است .
در واقع عمل ايماني ما مي تواند حكايت از ميوه هاي روحاني ما در محبت خداوند ما عيسي مسيح بكند .
متي 7 : 20 ت تفسيري
به اين گونه مي توانيد پيامبران دروغين را از اعمالشان بشناسيد .
اين چنين ايمان با عمل ، ما را به دوستي با خداوند دعوت مي نمايد .
2 : 24
پس مي بينيد كه انسان از اعمال عادل شمرده مي شود، نه از ايمان تنها .
افسسيان 2 : 8 – 9
8 زيرا كه محض فيض نجات يافته ايد، بوسيله ايمان و اين از شما نيست بلكه بخشش خداست، 9 و نه از اعمال تا هيچ كس فخر نكند .
آنچه كه در اينجا در اين آيات مي بينيم به ظاهر تضاد به نظر مي رسد ولي هر دو يعقوب و پولس يك حرف را مي زنند . هر دو بر اين باور هستند كه ايمان اصلي ، ايماني است كه اعمال محبت انگيز خداوند را براي ديگران به عمل مي آورد :
يعقوب 1 : 27 ت تفسيري
در نظر خداي پدر، مسيحي پاك و بي عيب كسي است كه به كمك يتيمان و بيوه زنان مي شتابد، و نسبت به خداوند وفادار مي ماند و خود را از آلودگيهاي دنيا دور نگاه مي دارد .
يعقوب 2 : 8 ت تفسيري
چقدر خوب مي شد همواره اين حكم خداوندمان را اطاعت مي كرديد كه مي فرمايد: «همسايه خود را دوست بدار، به همان اندازه كه خود را دوست مي داري .»
غلاطيان 5 : 6
براي ما كه از مسيح حيات جاوداني يافته ايم ، ديگر ختنه شدن يا نشدن اهميتي ندارد. مهم آنست كه ايماني داشته باشيم كه از آن محبت بجوشد .
1 قرنتيان 13 ( در مورد محبت خوانده شود )
يوحنا 14 : 15
اگر مرا دوست داريد، آنچه مي گويم اطاعت كنيد . ( يعني اعمالي را بايد انجام دهيد )
ايمان سهم خدا است كه آنرا با عمل خودش يعني قرار گرفتن عيسي مسيح بر روي صليب ، براي ما داده است .
اعمال سهم عملي ما است كه با ايمان بخشيده شده از طرف خدا براي جلال نام او انجام مي دهيم .
2 : 25
و همچنين آيا راحاب فاحشه نيز از اعمال عادل شمرده نشد وقتي كه قاصدان را پذيرفته، به راهي ديگر روانه نمود ؟
اينجا مي بينيم كه يعقوب مثال ديگري از عهد عتيق مي آورد و آن راحاب فاحشه است . او زن كنعاني در ناحيه اريحا بود . او با شخصيتي كه داشت هرگز نجات يافته و آمرزيده شده نبود ولي مي بينيم براي انجام كاري و كمك به مردان خداوند مورد الطاف خداوند قرار مي گيرد
مهم نيست كه ما كي و چي بوديم . حتي اگر بزرگترين گناهكاران نيز باشيم ولي به خداي واحد حقيقي ايمان آوريم ، ايمان ما ، ما را وادار خواهد كرد كه اعمال درست و خوب انجام بدهيم ، همچنانكه اين زن هرزه و فاحشه كرد . او مرداني را كه براي جاسوسي شهر آمده بودند پنهان كرد و خداي آنها را اعتراف كرد :
يوشع 2 : 4 – 21
4 و زن آن دو مرد را گرفته، ايشان را پنهان كرد و گفت: «بلي آن مردان نزد من آمدند، اما ندانستم از كجا بودند. 5 و نزديك به وقت بستن دروازه، آن مردان در تاريكي بيرون رفتند و نمي دانم كه ايشان كجا رفتند. به زودي ايشان را تعاقب نماييد كه به ايشان خواهيد رسيد. 6 ليكن او ايشان را به پشت بام برده، در شاخه هاي كتان كه براي خود بر پشت بام چيده بود، پنهان كرده بود. 7 پس آن كسان، ايشان را به راه اُرْدُن تا گدارها تعاقب نمودند، و چون تعاقب كنندگان ايشان بيرون رفتند، دروازه را بستند . 8 و قبل از آنكه بخوابند، او نزد ايشان به پشت بام بر آمد. 9 و به آن مردان گفت: «مي دانم كه يَهُوَه اين زمين را به شما داده، و ترس شما بر ما مستولي شده است، و تمام ساكنان زمين به سبب شما گداخته شده اند. 10 زيرا شنيده ام كه خداوند چگونه آب درياي قلزم را پيش روي شما خشكانيد، وقتي كه از مصر بيرون آمديد، و آنچه به دو پادشاه آموريان كه به آن طرف اُرْدُن بودند كرديد، يعني سَيحٌون و عوج كه ايشان را هلاك ساختيد. 11 و چون شنيديم دلهاي ما گداخته شد، و به سبب شما ديگر در كسي جان نماند، زيرا كه يَهُوه خداي شما، بالا در آسمان و پايين بر زمين خداست. 12 پس الآن براي من به خداوند قسم بخوريد كه چنانكه به شما احسان كردم، شما نيز به خاندان پدرم احسان خواهيد نموده، و نشانه امانت به من بدهيد . 13 كه پدرم و مادرم و برادرانم و خواهرانم و هرچه دارند زنده خواهيد گذارد، و جانهاي ما را از موت رستگار خواهيد ساخت.» 14 آن مردان به وي گفتند: «جانهاي ما به عوض شما بميرند كه چون خداوند اين زمين را به ما بدهد، اگر اين كار ما را بروز ندهيد، البته به شما احسان و امانت خواهيم كرد.» 15 پس ايشان را با طناب از دريچه پايين كرد، زيرا خانه او بر حصار شهر بود و او بر حصار ساكن بود. 16 و ايشان را گفت: «به كوه برويد مبادا تعاقب كنندگان به شما برسند و در آنجا سه روز خود را پنهان كنيد، تا تعاقب كنندگان برگردند. بعد از آن به راه خود برويد.» 17 آن مردان به وي گفتند: «ما از اين قسم تو كه به ما دادي مبرا خواهيم شد. 18 اينك چون ما به زمين داخل شويم، اين طناب ريسمان قرمز را به دريچه اي كه ما را به آن پايين كردي ببند، و پدرت و مادرت و برادرانت و تمامي خاندان پدرت را نزد خود جمع كن. 19 و چنين خواهد شد كه هر كسي كه از در خانه تو به كوچه بيرون رود، خونش بر سرش خواهد بود و ما مبرا خواهيم بود؛ و هر كه نزد تو در خانه باشد، اگر كسي بر او دست بگذارد، خونش بر سر ما خواهد بود. 20 و اگر اين كار ما را بروز دهي، از قسم تو كه به ما داده اي مبرا خواهيم بود.» 21 او گفت: «موافق كلام شما باشد.» پس ايشان را روانه كرده، رفتند، و طناب قرمز را به دريچه بست .
ابراهيم را مي بينيم كه براي ايمان و اطاعت از خدا ، بهترينش را در خطر مي اندازد و اينجا راحاب را مي بينيم كه به خاطر ايمانش جان خود و خانواده اش را به خطر مي اندازد . بين اين مرد و زن شخصيت ايماني بسيار متفاوتي وجود داشت ولي هر دو ايمان به يك خدا داشتند و هر دو به نحوي امتحان خود را در ايمان دادند و در عمل آنرا ثابت نمودند . يعقوب اين چنين ايمان را به ما ياد مي دهد و خدا نيز اين چنين ايمان را با اعمال از ما مي پذيرد و خوشنود مي شود .
2 : 26
زيرا چنانكه بدن بدون روح مرده است، همچنين ايمان بدون اعمال نيز مرده است.
ت تفسيري
خلاصه ، همانطور كه بدن بدون روح ، مرده است ، ايماني هم كه اعمال نيك به بار نياورد، مرده است .
يعقوب در آخر اين باب خواننده خود را به نتيجه مقايسه اي بسيار زيبايي مي برد . او ايمان بدون عمل را تشبيه به بدني مي نمايد كه اگر روح ندارد مٌرده است . پس ايمان نيز اين چنين است .
آيا ما حاضر هستيم در بكار گيري اعمال ايمانمان ، همچون ابراهيم عزيزترين خود را به خداوند تقديم نماييم ؟ و يا همچون راحاب زندگي خود را به خاطر كار او به خطر اندازيم ؟ ايمان بدون اعمال نيكو مٌرده است .
متي 5 : 16
همچنين بگذاريد نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نيكوي شما را ديده، پدر شما را كه در آسمان است تمجيد نمايند.
تيطس 1 : 16
15 هر چيز براي پاكان پاك است، ليكن آلودگان و بي ايمانان را هيچ چيز پاك نيست، بلكه فهم و ضمير ايشان نيز ملوّث است؛ 16 مدّعيِ معرفت خدا مي باشند، امّا به افعال خود او را انكار مي كنند، چونكه مكروه و متمرّد هستند و بجهت هر عمل نيكو مردود.
در كلام خدا 19 آيه در مورد عمل نيكو وجود دارد . ( براي اطلاع و مطالعه شخصي )
تثنيه 6 : 3 6 : 18 11 : 22 داوران 9 : 16 2 تواريخ 31 : 20 نحميا 5 : 19 مزمور 109 : 21 جامعه 12 : 14 متي 19 : 16
اعمال 10 : 35 روميان 13 :3 2 قرنتيان 9 : 8 افسسيان 6 : 8 فيليپيان 1 : 6 كولسيان 1 : 10 2 تيموتاوس 2 : 21
2 تيموتاوس 3 : 17 تيطس 1 : 16 عبرانيان 13 : 21