مذهبی بودن / آزادی در مسیح
آيا تعريفي براي مذهبي بودن و آزادي در مسيح داريم ؟

از آنجايي كه فرق بزرگي بين اين دو وجود دارد ، پس براي هر يك جداگانه تعريف داريم :
مذهبي بودن يعني اعمال مذهبي را به صورت رسم و رسومات كور كورانه انجام دادن .  مذهب و مذاهب ، مردم را تحت اسارت شرايع و قوانين مذهبي مي آورد كه خود اين ، اسارت است و آنرا اسارت مذهبي مي ناميم .
اما آزادي در مسيح به معني آزاد شدن از اسارتها است .  براي درك بهتر اين نوع آزادي بايد معني و واژه اسارت را فهميد .
ميشه توضيح بدهيد كه از چه نوع اسارتي صحبت مي كنيد ؟
در باور كلام خدا همه ما انسان ها اسير هستيم .  اولين اسارت انسان ، گناه است . كلام خدا مي فرمايد كه همه ما انسانها گناه كرده ايم و اين شامل انبيا و پيامبران نيز مي باشد . اگر كسي خود اسير است نمي تواند ديگري را آزاد كند و يا به آزادي دعوت گند . از اسارت اصلي گناه است كه ساير اسارت ها بوجود مي آيد .  اين اسارتها به طبقات مختلفي تقسيم مي شوند :
• اسارت هاي اخلاقي و رفتاري كه اسارت هاي فكري را ببار مي آورد و مي تواند به ما از خانواده و رسم و رسومات به ارث رسيده باشد كه مذهب و سياست و غيره نيز شامل حال آن هستند .
• اسارتهاي عملي و فيزيكي از انواع آن كه اسارتهاي بدني و اجزا بدن در آن سهم دارند ، همانند لذت بردن هاي نادرست و انواع و اقسام حركتها و مسايل ديگر .
1 پطرس 1 : 18 – 19
18 خدا براي‌ نجات‌ شما بهايي‌ پرداخت‌، تا شما را از قيد روش‌ پوچ‌ و باطل‌ زندگي‌ كه‌ از اجداد خود به‌ ارث‌ برده‌ بوديد، آزاد سازد؛ بهايي‌ كه‌ خدا براي‌ آزادي‌ از اين‌ اسارت‌ پرداخت‌، طلا و نقره‌ نبود، 19 بلكه‌ خون‌ گرانبهاي‌ مسيح‌ بود كه‌ همچون‌ بره‌اي‌ بي‌گناه‌ و بي‌عيب‌ قرباني‌ شد .                ( چون گناه نداشت ميتواند ما را آزاد سازد )
آيا مذهبي بودن اشكال داره ؟
مذهبي بودن ما را در چهار چوب رسم و رسومات و اعياد و غيره تشويق مي كنه و آن رابطه اصيل و اساسي با خدا را از بين ميره . شايد با نام خدا شروع بشود ولي بعد از آن همش دور و بر انسانهايي است كه زماني انبيا و يا پيامبر و غيره بوده اند
مذاهب به ما مي گويند كه اين و آن كار را بكن و يا نكن ولي راه چاره را به ما نمي دهند .  مذاهب ما را بنده مي سازند ،  اما عيسي مسيح راه را  نشان مي دهد و در او است كه ما از بندگي آزاد شده فرزندان خدا مي گرديم :
روميان 8 : 14 – 16
14 زيرا همة كساني كه از روح خدا هدايت مي شوند، ايشان پسران خدايند.
15 از آنرو كه روح بندگي را نيافته ايد تا باز ترسان شويد بلكه روح پسر خواندگي را يافته ايد كه به آن ابا يعني اي پدر ندا مي كنيم. 16 همان روح بر روحهاي ما شهادت مي دهد كه فرزندان خدا هستيم .

عيسي مسيح چطور آزاد مي كند ؟
عيسي يعني نجات دهنده و مسيح يعني مسح شده ( تخصيص داده شده ) پس او مسح شده تا مردم را نجات دهد .  كار خداوند نجات از گناهان است و ار آنجايي كه همه اسارت هاي ما از گناه سر چشمه كرفته ، در نتيجه وقتي به گناه خود اعتراف مي نماييم او وارد عمل شده و ما را از هر نوع اسارت فكري و روحي و رواني و فيزيكي كه به اميال بدن مربوط مي شوند ،  آزاد مي سازد .
لوقا 4 : 17 – 18   مطابق با  اشعيا 61 : 1 – 2
17 آنگاه صحيفه اشعيا نبي را بدو دادند و چون كتاب را گشود، موضعي يافت كه مكتوب است
18 «روح خداوند بر من است، زيرا كه مرا مسح كرد تا فقيران را بشارت دهم و مرا فرستاد، تا شكسته دلان را شفا بخشم و اسيران را به رستگاري و كوران را به بينايي، موعظه كنم و تا كوبيدگان را آزاد سازم،

روميان 8 : 20 – 21  ت  تفسيري
20و21 زيرا جهان برخلاف خواست خود، به دستور خدا محكوم به فنا شد. اما اين اميد هست كه روزي جهان از قيد فنا رها شود و در آزادي پرشكوهي كه متعلق به فرزندان خداست ، شريك گردد .
مفهموم واقعي آزادي در مسيح چيست ؟ آيا اين همان آزادي اجتمايي است ؟
اجازه بدهيد نگاه اجمالي بر معني آزادي داشته باشيم آنوقت جواب بهتري براي اين سئوال خواهيم داشت .
آزادي يعني :  
الف :  از گرداب كنترل ديگران و از قدرت استبداد و هر چيزي كه زندگي ما را به تسلظ خود آورده ، به استقلال و رها يي رسيدن است .
ب :    رهايي از استبداد بر حقوق اجتمايي و سياسي .

انواع آزادي :   1  –   دنيوي
                       2 –   روحاني
الف : آزادي دنيوي بر اساس اعتراض و رهايي از استبداد و گاها بر اساس نبرد و جنگ بوجود مي آيد .
ب :   آزادي روحاني بر اساس كار خداوند ما بر صليب  بر عليه تمامي نيروهاي ظلمت ، بوجود آمده است .

پس معني و مفهوم آزادي دنيوي در مسيحيت چيست ؟
 اين است كه ما بايد مواظب باشيم كه با آزادي گناه آلودي كه در اجتماع است ، آلوده نگرديم .

1 يوحنا 2 : 15   ت   تفسيري
به‌ اين‌ دنياي‌ گناه‌آلود و به‌ آنچه‌ به‌ آن‌ تعلق‌ دارد، دل‌ نبنديد. كسي‌ كه‌ به‌ اين‌ چيزها دل‌ ببندد، درواقع‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ به‌ خدا دلبستگي‌ ندارد.
1 يوحنا 2 :‌16
زيرا وابستگي‌هاي‌ اين‌ دنيا و خواسته‌هاي‌ ناپاك‌، ميل‌ به‌ داشتن‌ و تصاحب‌ هر آنچه‌ كه‌ بنظر جالب‌ مي‌آيد، و غرور ناشي‌ از ثروت‌ و مقام‌، هيچيك‌ از خدا نيست‌؛ بلكه‌ از اين‌ دنياي‌ گناه‌آلودمي‌باشد.

 هر نوع آزادي براي خودش حد و مرزي دارد .  حد و مرز آزادي ما اين است در اين آزادي دنيوي گناه نكنيم .

كلام خدا در رابطه با آزادي دنيوي چه مي گويد ؟

آزادي گناه آلود دنيا نوعي اسارت است حتي اگر آزادي باشد .

غلاطيان 5 :‌13   ت   تفسيري

برادران عزيز، خدا به شما آزادي عطا كرده است ، اما آزادي نه براي پيروي از خواسته هاي نفستان ، بلكه براي محبت كردن و خدمت كردن به يكديگر.

بنا بر اين تعاريف ، پس آزادي در مسيح اين نيست كه ما هر چه كه دلمان خواست بكنيم ؟

نه هرگز . بلكه  هر آزادي براي خود قوانيني دارد .
قانون كامل آزادي بشر ، كلام خدا است :

يعقوب 1 : 25   ت   تفسيري
اما كسي كه به كلام خدا كه قانون كامل آزادي بشر است ، توجه داشته باشد، نه تنها آن را هميشه بخاطرخواهد داشت ، بلكه به دستوراتش نيز عمل خواهد كرد، و خدا عمل او را بركت خواهد داد.

1 پطرس 2 : 16   ت   تفسيري
درست‌ است‌ كه‌ شما از قيد و بند احكام‌ مذهبي‌ آزاد شده‌ايد، اما اين‌ به‌ آن‌ معني‌ نيست‌ كه‌ مي‌توانيد به‌ هر كار نادرستي‌ دست‌ بزنيد، بلكه‌ آزادي‌ خود را بايد براي‌ اجراي‌ خواست‌ خدا بكار ببريد.

2 پطرس 2 : 19   ت    تفسيري
و مي‌گويند: «كسي‌ كه‌ نجات‌ يافته‌، آزاد است‌ هر كاري‌ مي‌خواهد بكند و هيچ‌ كار او گناه‌ بحساب‌ نخواهد آمد.» درحاليكه‌ خودشان‌ نيز آزاد نيستند بلكه‌ اسير شهوات‌ مي‌باشند، زيرا انساني‌ كه‌ تحت‌ تسلط چيزي‌ است‌، اسير آن‌ مي‌باشد.

آيا اين موارد نشان مي دهد كه ديگر قوانين مذهبي كاري براي ما نمي توانند بكنند ؟

ببينيد قوانين خدا بر دل و وجود ما حَك شده است .  عيسي مسيح نيامد تا شريعت را باطل سازد ، بلكه به كمال برساند .  بنابراين مي توانيم اين كلام را در   روميان 7 : 6    داشته باشيم :
روميان 7 : 6  ت   تفسيري
اما اكنون ديگر وظيفه اي نسبت به احكام دين يهود نداريد، زيرا در همان زمان كه اسير آنها بوديد، «مرديد» و حال مي توانيد خدا را بطور حقيقي خدمت كنيد، نه به روش سابق يعني اطاعت از تعدادي امر و نهي ، بلكه به روش نوين يعني بوسيله روح القدس .

2 قرن 3 : 17
خداوند روح حيات بخش است ، و هر جا كه روح خداست ، در آنجا آزادي است .

يعني اگر روح خدا در من است ، پس من آزادم .  كِي اين روح در من ساكن مي شود ؟ زماني كه به گناهان خود اعتراف كنم و به كاري كه عيسي مسيح براي من كرده ايمان آورم .  در اين صورت است كه من آزاد مي شوم .
روميان 8 : 2
زيرا قدرت حيات بخش روح القدس كه به لطف مسيح به ما عطا شده ، ما را از سلطه گناه و مرگ آزاد كرده است .

مذهب ما را به بندگي مي كشد ولي مسيح ما را از بندگي آزاد ساخته و مقام فرزند خواندگي را به ما اعطا مي كند .

روميان 8 : 15  ت   تفسيري
پس همچون برده ها، رفتارمان آميخته با ترس و لرز نباشد، بلكه مانند فرزندان خدا رفتار نماييم ، فرزنداني كه به عضويت خانواده خدا پذيرفته شده اند و خدا را پدر خود مي خوانند .

نتيجه :
مفهوم آزادي واقعي در عيسي مسيح ، پاره شدن آن علايق نادرست و در هم شكسته شدن زنجير هايي است كه ما را در بر گرفته .

يوحنا 8 : 36
پس اگر پسر شما را آزاد كند، در حقيقت آزاد خواهيد بود .

مزمور 119 : 45
در آزادي‌ كامل‌ زندگي‌ خواهم‌ كرد، زيرا هميشه‌ مطيع‌ اوامر تو هستم‌..