تعريف : قهر مي تواند به معني : قطع رابطه باشد .
در زبان فارسي قهر به خودي خود به معني خشم و غضب و غيظ است . اينجا اين قهر و آشتي به معني حرف نزدن و آشتي كردن است .

اتفاقاً حرف نزدن با كسي ،  از ريشه خشم و غضب آن مي آيد .  يعني اگر با كسي حرف نمي زنيم علتش اين است كه از آن شخص غضب يا خشم و يا كينه به دل گرفته ايم .
قهركردن و حرف نزدن شامل همه مردم ميشود و گويا اين اخلاق ناشايسته گريبانگير همه است حتي افراد روحاني .
قهر ،  كاملاً اخلاق منفي است زيرا اگر به اعمال و نتايج آن نگاه كنيم مي بينيم اصلاً موجب بركت نيست و هميشه كار را از آنچه كه بوده خراب تر كرده است .
قهر بر هيچكس رحم نمي كند .  والدين از فرزندان و فرزندان از والدين ، دوستان از همديگر ، همسايه ها از هم ، فاميل ها از هم ديگر ، در محيط كار ، در خانواده ها ، در ازدواج ها ، در زندگي زناشويي ، در سياست كشورها و متاسفانه حتي در بين ايمانداران و غيره .

اما از كجا نشعت مي گيرد ؟
• به نظر من ريشه آن از خودخواهي و كبر مي آيد . معمولاً اگر حرف ما به كرسي ننشيند و يا اگر  فكري را
         كه مي كنيم مورد پسند ديگران واقع نميشود ، اولين كاري را كه انجام مي دهيم قهر است .
• همچنين مي تواند بر اثر رفتار بد و ناشايسته ديگران نسبت به ما انجام بگيرد : مثلاً اگر ما را در برابر ديگران خيط بكنند و يا موجب خجالت و تحقير قرار دادن ما پيش ديگران باشند .

انواع قهر ها :
قهرها انواع و اقسام دارند :
قهر هاي موقتي ، قهر هاي دائمي ، قهر هاي عمدي ، قهر ها داراي ناز و نازكشي ، قهرهاي شخصيتي و حتي قهر با خدا .

• قهر هاي موقتي : قهرهايي هستند كه معمولاً گريبانگير همه ما است و در شرايط مخصوصي براي همه ما اتفاق مي افتد و به شخصيت ما بستگي دارد كه چقدر آنرا در دل خود نگاه بداريم .

• قهرهاي دائمي : قهرهايي كه موقتي بوده اند ولي بنا به دلايلي دوباره  تكرار شده اند و منجر به دائم بودن شده اند .

• قهرهاي عمدي : قهرهايي هستند كه افراد زرنگ با دانش و آگاهي كه از طرف مقابل دارند آنرا در مقطع خاص ، براي رسيدن به هدف خود ، انجام مي دهند .    بيشتر در رابطه ها و مسائل مالي بوجود مي آيد .

• قهرهاي نازدار : قهرهايي هستند كه از روي نقشه براي خودشيريني بكار مي روند .  به طور مثال :  زني مي داند كه شوهرش خيلي دوستش دارد  اما با گفتن يك چيز و يا حرفي نشان مي دهد كه قهر كرده تا شوهرش ناز او را بكشد .  ( اين در برابر شوهران ناز نكش كار نمي كند و كار را خرابتر مي كند )

• قهرهاي شخصيتي : قهرهايي هستند كه در وجود شخص بنا به دلايل روحي و رواني وجود دارند و براي هر موضوعي و كو چكترين حرفي و عملي ، قهر انجام مي گيرد .

• قهر با خدا : خيلي از مردم به خاطر نرسيدن به مقاصد خود از خدا قهر مي كنند .  چون اينرا به من ندادي وآن چيز را از من گرفتي

مضرات قهر :
قهر مي تواند دوستي ها و خانواده ها را از هم بپاشد . احتمال دارد كه همه ما اين نوع نمونه ها را ديده باشيم .  گاهاً ممكنه همانطوريكه در انواع قهر ها به آن اشاره شد ، قهري از روي نقشه و ناز و غيره انجام گرفته باشد ولي منجر به بروز شدن اختلافات جدي مخصوصا در خانواده گردد .
قطع رابطه با قهر فرق دارد ، زيرا معمولاً قهر ، كدورت و كينه را در دل بجا مي گذارد ولي قطع كردن رابطه مي تواند يك جدايي بدون كينه و غضب باشد .
در كل قهر زيان آور است و براي همين هميشه با موضوع شيرينتري يعني آشتي مي آيد .

آيا خدا در كلام خود تشويق به قهر و حرف نزدن كرده است ؟
نه فكر نمي كنم براي همين من آنرا منفي مي دانم ،‌ چون اگر اخلاق مثبتي بود بي شك در كلامش مي آمد .

افسسيان 4 : 26
خشم گيريد و گناه مورزيد خورشيد بر غيظ  شما غروب نکند .

افسسيان 4 : 31
و هرقسم تلخي و غيظ و خشم و فرياد و بدگويي و خباثت را از خود دور کنيد .

كولسيان 3 : 8
ليکن الحال شما همه را ترک کنيد يعني خشم و غيظ و بدخويي و بدگويي و فحش را از زبان خود .

1 تيموتاوس 2 : 8
پس آرزوي اين دارم که مردان دست هاي مقدس را بدون غيظ و جدال برافراخته در هر جا دعا کنند .

مزمور 66 : 18
اگر بدي را در دل خود منظور مي داشتم، خداوند مرا نمي شنيد .

متي 5 : 23 – 24
پس اگر هنگام تقديم هديه‌ات بر مذبح، به‌‌ياد آوردي که برادرت از تو شکايتي دارد، هديه‌ات را بر مذبح واگذار و نخست برو و با برادر خود آشتي کن و سپس بيا و هديه‌ات را تقديم نما .

اما آشتي :

خدا ، خداي آشتي و صلح است .  در آشتي است كه موارد قهر را بهتر درك خواهيم كرد :
آشتي كردن از خصوصيات بسيار زيباي يك انسان واقعي است .    واقعي بودن اين انسان ،  امكان ندارد مگر اينكه او از خداي صلح و آشتي بهره برده باشد .

يعقوب 3 : 17
لکن آن حکمت که از بالا است اول طاهر است و بعد صلح آميز و ملايم و نصيحت پذير و پر از رحمت و ميوه هاي نيکو و بي تردد وي بي ريا .

از آشتي كردن ها ، شادي ها و نشاط بوجود مي آيد .  آشتي هميشه بركت را با خود ببار مي آورد .  حتي وقتي جنگ بين دو كشور به صلح و اشتي مي انجامد ، آرامش و شادي پديد مي آيد . قهر و غضب ويراني بوجود مي آورد ولي صلح و آشتي آبادي .
تثنيه 20 : 10
چون به شهري نزديک آيي تا با آن جنگ نمايي آن را براي صلح ندا بکن .

آشتي باعث مي شود كه بدي دور شود : كلام خدا ما را به آشتي نمودن و آشتي دادن تشويق مينمايد .
مزمور 34 : 14
از بدي اجتناب نما و نيکويي بکن صلح را طلب نما و در پي آن بکوش .

كساني كه حتي عامل آشتي هستند ، در زندگيشان شادي وجود دارد .
امثال 12 : 20
در دل هر که تدبير فاسد کند فريب است اما مشورت دهندگان صلح را شادماني است .

آشتي باعث مي شود كه كينه و هر چيز منفي در قلب و وجود انسان كه درونش را تار كرده است ، روشنايي ببخشد .
متي 5 : 23 – 24
پس اگر هنگام تقديم هديه‌ات بر مذبح، به‌‌ياد آوردي که برادرت از تو شکايتي دارد، هديه‌ات را بر مذبح واگذار و نخست برو و با برادر خود آشتي کن و سپس بيا و هديه‌ات را تقديم نما .

براي آشتي كردن ، بايد فروتن بود .
روميان 12 : 18
اگر ممکن است بقدر قوه خود با جميع خلق به صلح بکوشيد .

متي 5 : 9
خوشابحال صلح كنندگان، زيرا ايشان پسران خدا خوانده خواهند شد .

متي 5 : 25
با مدعي خود مادامي که با وي در راه هستي صلح کن مبادا مدعي تو را به قاضي سپارد و قاضي تو را به داروغه تسليم کند و درزندان افکنده شوي .
روميان  5 : 10 – 11
زيرا اگر در حالتي که دشمن بوديم بوساطت مرگ پسرش با خدا صلح داده شديم پس چقدر بيشتر بعد از صلح يافتن بوساطت حيات او نجات خواهيم يافت و نه همين فقط بلکه در خدا هم فخر مي کنيم بوسيله خداوند ما عيسي مسيح که بوساطت او الان صلح يافته ايم .

خدا ، افرادي را كه مي خواهند از هم طلاق بگيرند ، تشويق به آشتي مي كند .
1 قرنتيان 7 : 10 – 11
حکم من براي متأهلان اين است – نه حکم من، بلکه حکم خداوند – که زن نبايد از شوهر خود جدا شود. 11 امّا اگر چنين کرد، ديگر نبايد شوهر اختيار کند و يا اينکه بايد با شوهر خود آشتي نمايد. مرد نيز نبايد زن خود را طلاق گويد .

1 تسالونيكيان 5 : 12 – 13
امّا اي برادران به شما التماس داريم كه بشناسيد آناني را كه در ميان شما زحمت مي كشند و پيشوايان شما در خداوند بوده، شما را نصيحت مي كنند. و ايشان را در نهايت محبّت، به سبب عملشان محترم داريد و با يكديگر صلح كنيد .

خدا ، خداي صلح و آشتي است و در او هيچگونه تشويق براي قهر كردن از هم و مردم وجود ندارد .  براي همين منظور خدا خدمت مصالحه و كلام مصالحه را او به ما تحت فيض خداوندمان عيسي مسيح بخشيده است .
2 قرن 5 : 19
و همه چيز از خدا كه ما را بواسطه عيسي مسيح با خود مصالحه داده و خدمت مصالحه را به ما سپرده است. يعني اينکه خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه مي داد و خطاياي ايشان را بديشان محسوب نداشت و کلام مصالحه را به ما سپرد

قهر و حرف نزدن ميوه انساني ما است كه ما آنرا انسانيت مرده و كهنه مي ناميم ،  اما صلح و آشتي ميوه الهي و روحاني است  كه از طرف خدا به ما داده مي شود .
تمرات انسان جسماني :

غلاطيان 5 : 17 – 21
زيرا تمايلات نفس بر‌‌خلاف روح است و تمايلات روح بر‌‌خلاف نفس؛ و اين دو بر‌‌ضد هم‌اند، به‌‌گونه‌اي که ديگر نمي‌توانيد هر‌‌آنچه را که مي‌خواهيد، به‌جا آوريد. 18 امّا اگر عنان هدايتتان به‌‌دست روح باشد، ديگر زير شريعت نخواهيد بود. 19 اعمال نفس روشن است: بي‌عفتي، ناپاکي، و هرزگي؛ 20 بت‌پرستي و جادوگري؛ دشمني، ستيزه‌جويي، رشک، خشم؛ جاه‌طلبي، نفاق، دسته‌بندي، 21 حسد؛ مستي، عياشي و مانند اينها. چنانکه پيشتر به شما هشدار دادم، باز مي‌گويم که کنندگان چنين کارها پادشاهي خدا را به ميراث نخواهند برد .

تمرات انسان روحاني ( شخصي كه ايمان آورده و نجات خداوند ما عيسي مسيح را دارد ) :

غلاطيان 5 : 22 – 26
امّا ثمره روح، محبت، خوشي، آرامش، صبر، مهرباني، نيکويي، وفاداري، 23 فروتني و خويشتنداري است. هيچ شريعتي مخالف اينها نيست. 24 آنان که به مسيحْ عيسي تعلق دارند، نفس را با همه هوسها و تمايلاتش بر صليب کشيده‌اند. 25 اگر به روح زيست مي‌کنيم، به روح نيز رفتار کنيم. 26 خودپسند نباشيم و از به‌‌خشم آوردن يکديگر و حسادت نسبت به هم دست بداريم

2 قرنتيان 5 : 17
پس اگر كسي در مسيح باشد، خلقت تازه اي است؛ چيزهاي كهنه درگذشت، اينك همه چيز تازه شده است .
همه اين ثمرات زيبا و خوب ، از صلح و آشتي كه خداوند ما عيسي مسيح به ما به ارمغان آورده است ، نشعت گرفته است .
پُر جلال باد نام عيسي مسيح .
آمين