فصل هشتم
گناه داود : ناكامي در تعيين حد و مرز
با خودم گفتم فقط يك برش پيتزا مي خورم و بعد به گيت ( gate ) مورد نظري كه قرار است از آنجا سوار هواپيما شوم ، مي روم . با سرعت پيتزايم را تمام كردم و به طرف گيت به راه افتادم . اما وقتي رسيدم فهميدم كه هواپيما لحظاتي پيش فرودگاه را به مقصد مورد نظرش ترك كرده است . به اعتراض خطاب به كاركنان خط هوايي مزبور گفتم : « ولي هنوز زمان پرواز فرا نرسيده است ! »
به من گفتند كه : « هواپيما اين امكان را يافت كه چند دقيقه زودتر از برنامه زماني اعلام شده پرواز كند. ما هم چند بار در بلندگوها اعلان كرديم كه مسافران پرواز مورد نظر در كنار گيت بمانند تا لحظه دقيق سوار شدن را متوجه شوند.»
راستش را بخواهيد ، من هم اين اعلان را شنيده، ولي آن را جدي نگرفته بودم . هنگامي كه براي خوردن يك برش پيتزا از گيت دور مي شدم ، « انتظار گرفتن بهترين نتيجه » را هم داشتم . آن روز بعد از ظهر در حالي كه ساعتها در فرودگاه دالاس قدم مي زدم ، با خودم عهد كردم كه ديگر اين كار را تكرار نكنم . در حيطه روحاني هم خيلي ها هستند كه « انتظار گرفتن بهترين نتيجه » را دارند . اما بدترين نصيبشان مي شود، چرا كه نتوانسته اند در زندگي خود حد و مرز تعيين كنند . اگر مي خواهيم در زندگي از نظر روحاني و اخلاقي كامياب شويم ، بايد ياد بگيريم كه در محدوده و چهار چوب مورد پسند خدا زندگي كنيم .
اين فصل از كتاب هشداري است خطاب به مسيحياني كه هنوز ياد نگرفته اند يك زندگي مسيحي هوشيار داشته باشند . اين واقعيت كه شما قادر به ديدن وسوسه اي كه بر سر راهتان قرار گرفته ، نيستيد ، از نظر خدا توجيه مناسبي نيست . او از ما مي خواهد كه هوشيار باشيم.
وقتي شخص متوجه گناه ناكامي در تعيين حدود مي شود – و از آن اجتناب مي ورزد – مسئوليت زندگيش را خودش به عهده گرفته ديگر عنان اختيار خود را به گناهي كه پيرامونش در كمين نشسته نخواهد سپرد .
بسياري بر اين عقيده هستند كه بزرگترين اشتباه داود اين بود كه مرتكب گناه زنا شد ، ولي به عقيدة من بزرگترين اشتباه او طمع بود . داود خيلي چيزها داشت ، با اين وجود انگار هر آنچه دارد برايش كافي نيست. هوس وخواهش نامحدود سلامت نفس را طور ديگري به مخاطره مي افكند . مشكل اخلاقي تنها معلول قابل رويت است ، آنچه اهميت دارد ، علت ناديدني يعني طمع است . داود پيش از آنكه به خاطر شكست اخلاقي اش مواخذه شود، به خاطر طمع ورزي اش مورد نكوهش قرار گرفت. كلام خدا هميشه روي گناه ريشه اي انگشت مي گذارد . عمل اشتباه را مي شكافد و وارد ژرفا شده انگيزه هاي بدي را كه در پس رفتار نكوهيده پنهان شده اند ، رو مي كند.
زيرا كلام خدا زنده و موثر است و برنده تر از هر شمشير دو دم ، و چنان نافذ كه نفس و روح ، و مفاصل و مغز استخوان را نيز جدا مي كند ، و سنجشگر افكار و نيتهاي دل است .( عبرانيان 4 : 12 )
طمع را چنين تعريف كرده اند : « ميل شديد به چيزي كه انسان نبايد آن را داشته باشد .» طمع هنگامي روي مي دهد كه ما از مرز قناعت تجاوز مي كنيم . غالب اوقات متوجه نيستيم كه طمع گناه كوچكي نيست . طمع يكي از گناهاني است كه باعث عدم پيوستگي در اجتماع مي شود . « طمع مورز » يكي از محدوه هايي است كه خداوند براي حفظ نظم اجتماعي و تمدن قرار داده است. اكثر جناياتي كه در خيابانهاي شهرهاي ما به وقوع مي پيوندد ، ثمره طمع و فزون خواهي ما انسانها است . آزمندي باعث شده كه ميليونها انسان برده مال و ثروت شوند . كتاب مقدس به ما مي گويد كه پولدوستي ( شكل ديگري از طمع ) ريشه همه بديهاست ( اول تيموتاوس 6 : 10 ).
زمين حاصلخيز يك دل آزمند
عيسي هوسها و اميال يك دل آزمند را به كثافت دروني تشبيه كرده است . وي خطاب به رهبران مذهبي زمان خود كه از انجام گناهان اصطلاحا قابل مشاهده پرهيز مي كردند ، ايشان را به خاطر آنچه كه در دلهايشان مخفي كرده بودند نكوهش مي كند:
واي بر شما اي علماي دين و فريسيان رياكار ! شما بيرون پياله و بشقاب را پاك مي كنيد ، اما درون آن مملو از آز و نا پرهيزي است . اي فريسي كور ، نخست درون پياله و بشقاب را پاك كن كه بيرونش نيز پاك خواهد شد . ( متي 13 : 25- 26 )
گناهان روح ، گناهان نفس و گناهان جسم همه پيامدهايي به همراه دارند . گناهان روح پيشران همه گناهان ديگر است ؛ گناهاني چون طمع و غرور . اين گناهان كه اغلب ناديدني هستند ، در گوشه اي در درون دل انسان كمين مي كنند و در موقع مناسب همه وجود انسان را با بيماري عفوني كثيف خود آلوده مي سازند . نخستين گام براي پاك شدن از اين كثافت گناه ، عوض شدن دل است – « نخست درون پياله را پاك كن » به مجردي كه درون پاك شد ، بيرون هم به طور طبيعي پاك خواهد شد .
امروزه فروشگاههاي زيادي وجود دارند كه بيست و چهار ساعت شبانه روز و هفت روز هفته باز هستند . زندگي مدرن ، به ويژه در شهر چنين ايجاب مي كند كه فروشگاههاي شبانه روزي هميشه در دسترس باشند . در برخي حرفه ها هزينه نگهداري ، نظافت و سازماندهي در شرايط بيست و چهار ساعته خيلي كمتر از مواقعي است كه كار را چند ساعتي از شبانه روز تعطيل كنند ؛ علاوه به اين دردسرش هم كمتر است .
خود ما در شهري كه در آن زندگي مي كنيم چند فروشگاه شبانه روزي مي شناسيم و مي دانيم كه دير يا زود گذرمان به آنها خواهد افتاد . كتي ، همسرم خريد كردن در ساعات پاياني شب هنگامي كه بچه ها به رختخواب رفته اند را راحتتر و لذتبخش تر مي داند ، چون ديگر اضطراب زودتر به خانه برگشتن را ندارد . در شب او دقت كافي دارد تا با خاطر آسوده و بدون شتاب ، ساعتها به خريد كردن بپردازد.
روح القدس هم به دنبال كساني مي گردد كه بيست و چهار ساعت شبانه روز و هفت روز هفته ، بدون تعطيلي در دسترس باشند و همواره در قلبهايشان به روي او باز باشد تا در هر لحظه كه خواست كار تقديس دلها را در آنها انجام دهد . اينان افرادي هستند كه خواه در حال كار كردن باشند و خواه در حال استراحت ، خواه در حال دويدن و خواه در حال ايستادن پيوسته در حضور او هستند و چراغ دلهايشان در هيچ لحظه از شبانه روز خاموش نمي شود . هميشه پاكند و هميشه در حال پاكسازي خويشند . چنين اشخاصي هستند كه جهان را براي مسيح فتح خواهند كرد!
آيا مي خواهيد يك مسيحي پر از روح 24/7 ( بيست و چهار ساعت شبانه روز / هفت روز هفته ) باشيد ؟ براي اين كار بايد ياد بگيريد كه از پنج اشتباهي كه داود در زندگيش مرتكب شد، بپرهيزيد .
گامهاي داود به سوي يك فاجعه
طمعي كه در دل داود لانه كرده بود و شايد در آن موقع اعتناي چنداني هم به آن نمي كرد ، باعث شد كه چند گام اشتباه در زندگي بردارد.
1 – در خانه ماندن به هنگام جنگ
و واقع شد بعد از انقضاي سال، هنگام بيرن رفتن پادشاهان كه داود ، يوآب را با بندگان خويش و تمامي اسرائيل فرستاد، و ايشان بني عمون را خراب كرده ، ربه را محاصره نمودند ، اما داود در اورشليم ماند ( دوم سموئيل 11 : 1 )
در كتاب جامعه آمده كه « وقتي براي جنگ و وقتي براي صلح » هست ( جامعه 3 : 8 ) . داود در زمان جنگ به سر مي برد . اما او به پيروزيهاي گذشته و به سپاهش توكل كرد و مردانش را به تنهايي به ميدان نبرد فرستاد. داود قادر به درك اين واقعيت نبود كه رهبري مستلزم كوشايي است . جاي او در ميدان كارزار و در ميان مردادنش بود . امروز هم براي ما وضع به همين منوال است . قوم ما در هنگامه جنگ نياز دارند ما را كنار خود ببينند و شگفتا كه ما هم نيازمنديم كنار آنان باشيم .
من در مورد مسيحيان بسياري شنيده ام كه در دام پورنوگرافي اينترنتي گرفتار شده اند . اين قضيه چنان همه گير شده كه كل كليساها براي رهايي از اين بلاي اعتياد جنسي فراخوان داده اند . من از همه اين كليساها سپاسگزارم، ولي مي خواهم بدانم كه اگر اين خادمان مسيحي راهي ميدان جنگ شده بودند ، آيا باز هم در دام پورنوگرافي سقوط مي كردند ؟ اگر با ابليس دست و پنجه نرم مي كردند و در كمال هوشياري روحاني پيش مي رفتند و مردم را براي مسيح صيد مي كردند ، شايد ديگر فرصتي نمي يافتند تا از تماشاي تصاوير مستهجن سكسي لذت ببرند يا اصلا به آن فكر كنند . چقدر اهميت دارد كه بفهميم كه به ميدان نبرد فرا خوانده شده ايم .
2 – استفاده نادرست از وقت آزاد
و واقع شد در وقت عصر كه داود از بسترش برخاسته ، بر پشت بام خانه پادشاه گردش كرد ( دوم سموئيل 11 : 2 ) .
من پيرامون حمله تروريستي 11 سپتامبر به نيويورك در روزنامه ها و مجلات مقالات زياديد خوانده ام . در تمام مقاله هايي كه خواندم ، نويسندگان در يك نكته اتفاق نظر دارند؛ اينكه از زمان حمله مزبور ايالات متحده ناگزير به يافتن راههاي نوين تقويت سيستم دفاع ملي خود شده است . افزودن تدابير امنيتي در فرودگاههاي اصلي كشور ، كافي نيست. سردمداران كشور بايد براي حفظ منابع آب آشاميدني ، تجهيزات هسته اي و تاًمين مواد غذايي به چاره جويي بپردازند . يكي از مقامات دولتي براي پر اهميت تر شمردن مسئله هوشياري ، نام آن را « برنامة چشمان كاملا باز » ناميده است .
اگر داود هم برنامه چشمان كاملا باز را در زندگي خود اعمال مي كرد ، خيلي سود مي برد! او به جاي پيوستن به مردانش در جبهه جنگ ، به خود اجازه بهره مندي از اوقات فراغت داد – كه البته از اين اوقات فراغت هم به خوبي استفاده نكرد. او استراحت سالم را با آزمندي زهرآگين به هم آميخته بود . او اصلا گوش به زنگ نبود . او مصداق آن ضرب المثل قديمي شد كه مي گويد : دستهاي بي كار ، ابزار شيطان است . »
اگر روي اين موضوع كه « مقدس باشيد زيرا او قدوس است » ، جدي هستيد پس بايد برايتان مهم باشد كه ساعات آزاد خود را صرف چه سرگرمي هايي مي كنيد. از خود اين پرسشها را بكنيد :
* آيا اين سرگرمي فرح بخش است يا آلوده كننده ؟
* آيا وقتي ساعت استراحت و سرگرمي ام فرا مي رسد ، از راه و رسم اخلاقي ديگري تبعيت مي كنم؟
* آيا در زندگي واقعي هرزگي را مردود مي شمارم ، اما در عالم خيال از آن لذت مي برم؟
* آيا ميان ارزشهاي فكري و ارزشهاي رفتاري من ناهمخواني به چشم مي خورد؟
ما بايد دنبال سرگرمي هاي « بي پشيماني » باشيم . مي توانيم با خانواده مان – يا حتي تنهايي از تفريحات سالم لذت ببريم ، بخنديم ، آواز بخوانيم و در ضمن همه اينها حرمت خدا را نيز نگاه داريم.
روند افزايش سرگرمي هاي ناسالم – حتي در ميان مسيحيان – به چشم مي خورد . يك كارگر مسيحي به من مي گفت « من تنها اوقاتي به سراغ سايتهاي پورنو ( سكسي ) مي روم كه خيلي خسته هستم . » هرزگي راه درستي براي آرامي يافتن نيست! اگر سرگرمي سالم ارضايتان نمي كند ، پس شايد در نفستان آز و طمع لانه كرده و اين آز است كه شما را به بيراهه مي كشاند .
در اينجا اصلي مهم وجود دارد : نحوه استفاده ما از وقت آزادمان ، بر انجام كارهايمان تاًثير مي گذارد . نمونة اين اصل را مي توانيم در زندگي نيكولينولوچو ( Micolino Loccho ) مشت زن مشهور آرژانتيني مشاهده كنيم . او چنان مشت زن با استعدادي بود كه ميتوانست شب پيش از مسابقه را يكي از كلوپهاي شباينه به باده گساري و خوش گذراني بپردازد و با اين حال روز بعد مسابقه بوكس را هم ببرد. ضربات مشت او خيلي سريع بود ، آنقدر سريع كه حريفانش گيج مي شدند . او هميشه با دستان آويخته برابر حريفش مي ايستاد ؛ وقتي حريف مشتي حوالة صورتش مي كرد، در ثانيه اي جا خالي مي داد و ضربه حريف هوا را مي شكافت ؛ يان كار بارها و بارها تكرار مي شد تا اينكه حريف مستاًصل مي گشت و امتيازهاي خود را از دست مي داد.
نيكولينو يك قهرمان مسلم بود ، ولي به تدريج به دليل نبود آمادگي و عدم حفظ تناسب اندام و شيوه زندگي بي نظم، افت زيادي كرد . به زودي آرژانتين شاهد شكست هاي آسان و شرم آور او شد . ديگر نمي توانست به موقع از خود واكنش سريع نشان دهد . كار نيكولينو به شكست كامل انجاميد . او در رينگ بوكس خيلي خوب ظاهر مي شد ولي نتوانست از اوقات فراغت خود به خوبي استفاده كند و همين باعث سقوط او شد .
از وقت آزاد خود با غيرت پاسداري نماييد . آيا در هنگام استراحت بيشتر در معرض وسوسه قرار مي گيريد ؟ حتي در اوقات فراغت هم گارد دفاعي خود را باز نكنيد و تسليم وسوسه ها نشويد . موفقيت روحاني شما به عنوان يك مسيحي ، يك همسر ، يك بازرگان يا يك رهبر تا حد زيادي بستگي به اين دارد كه هنگام « فراغت از كار » چقدر حكيمانه رفتار مي كنيد .
3 – افسار خود را به دست اميال دادن
داود در مسير گناه قدم به قدم جلوتر مي رفت . او با نبودن در جايي كه بايد باشد ، شروع كرد. سپس در حالي كه دوستانش در ميدان كارزار مشغول پيكار بودند ، به استراحت پرداخت و در ضمن راه رفتن در پشت بام كاخ وقتي چشمش به بانوي زيبايي افتاد كه در حياط خانه اش سرگرم شستشو بود، نگاهش را برنگرفت و به ميل خود تن در داد .
از پشت بام زني را ديد كه خويشتن را شستشو مي كند و آن زن بسيار نيكو منظر بود ( دوم سموئيل 11: 2 ) .
من در خانواده اي مسيحي پرورش يافته ام ، پدر و مادرم هر آنچه را كه موعظه مي كردند ، همان را عملا زندگي مي كردند . در خانه ما هرگز نه از مجلات مستهجن اثري بود و نه از لطيفه ها و جوكهاي غيراخلاقي. با اين وجود وقتي به سن جواني رسيدم ، مثل هر جوان ديگري با انواع وسوسه هاي غيراخلاقي بمباران شدم . اگر چه وسوسه پديده اي طبيعي است ، اما فشار شديدي كه وسوسه بر من وارد مي آورد ، به من فهماند كه يك جاي كار ايراد دارد .
به عقيده من به دو دليل وسوسه به سراغ هر مرد يا زن جوان مسيحي – از جمله خودم _ در هر جاي عالم كه باشد ، مي رود :
الف- نيروهاي شيطاني بيكار ننشسته اند . شيطان و لشكر ديوها و ارواح شريري كه به دنبال دارد ، وسوسه و نابودكردن اخلاقيات در ميان جوانان را در صدر برنامه كاري خود قرار داده اند . اين نيروهاي اهريمني غالبا فرزندان خادمان مسيحي را هدف قرار مي دهند .
ب – امروزه فيلمها و مجلات پورنوگرافي در هر جا و آزادانه در معرض ديدگان ما عرضه مي شوند . وقتي من نوجوان بودم ، به ويژه پس از سرنگوني رژيم ديكتاتوري نظامي ، مجلات پورنوگرافي را را در هر جاي كشورم مي شد آزادانه در خيابانها و قفسه روزنامه فروشي ها ديد . پس از آزادي كشور ، ما وارد يك نوع جريان « بي پردگي » شده بوديم . دوره اي بود كه در واكنش به سركوب آزادي بيان در رژيم ديكتاتوري سابق ، بي پردگي غير اخلاقي همه گير شده بود و اين روند سالها ادامه داشت .
من به عنوان نوجواني كه در يكي از شهراهاي بزرگ آرژانتين زندگي مي كرد، در مسير رفت و آمد به مدرسه و خانه چشمم به تصاوير مستهجني مي افتاد كه جلوي دكه هاي روزنامه فروشي كه در فاصله هر چند صد متر از هم سبز شده بودند ، قرار داده شده بودند. در آرژانتين روزانه اين تصاوير در برابر ديدگان هزاران كودك و نوجوان آرژانتيني قرار مي گيرد ، ولي در ايالات متحده و ديگر كشورها هم وضع بدين منوال است . من هيچوقت براي تماشاي اين تصاوير نمي ايستادم ، و با وجودي كه خيلي كنجكاو بودم به راهم ادامه مي دادم . اما به هر روي ناخواسته نظرم به آنها مي افتاد و وسوسه بيدار مي شد و جنگ روحاني تمام عياري در درونم بر پا مي شد . اين همان پديده شهواني سازي است كه جامعه مدرن ما را دچار اختلال كرده است . آنچه كه زماني براي پدر بزرگهاي ما دشوار بود ، اكنون براي فرزندانمان بسيار بسيار دشوارتر شده است .
چالش و خود انظباطي هر روزه من اين است كه نگاهم را برطبق هدفم جهت دهم ، نه هدفم را بر طبق سير نگاهم . حسي كه از وظيفه و هدف والاي خود دارم ، بر ماهيچه هاي چشمانم فرمان مي راند. هدفم به من مي گويد كه به چه چيزهايي نگاه كنم و به چه چيزهايي نگاه نكنم .
من هر روز ماًموريتي والا و مهم دارم كه ارزش دارد به خاطرش هر چيز بد بيهوده را از زندگيم بزدايم . تنها زماني در مسير درست گام بر مي دارم كه با اشتياق به كار تقدس پيوسته مشغولم . همانطور كه مي بينيد تقدس امري جهت دار است ، نه ثابت . آن جايي كه دل انسان مي رود خيلي مهمتر از جايي است كه پايش مي رود . شايد اكنون من در خيابان مشغول راه رفتن باشم ولي دلم پيوسته در مسير تقدس سير كند . ماًموريت هر روزه من اين است كه در راه صليب بيشتر پيش بروم.
هر وقت خودم را از مقصد يعني تقدس دائمي دور مي بينم و خود را در حال در جا زدن در تقدس نسبي مشاهده مي كنم ، مي فهمم كه راه را اشتباه آمده ام . پيشروي به سوي مقصد به حيات منتهي ميگردد و تقويتمان مي كند ، ولي چشمان را از مقصد برگرفتن و قانع بودن به همان جايي كه هستيد ، از توانتان مي كاهد و سرانجام شكست مي خوريد .
همواره در پي تقدس بودن ، پيوسته دل شما را در مسيري هدايت خواهد كرد كه خدا برايتان در نظر گرفته . در كشتي كه نشسته ايد هر چه باد مخالف تندتر بوزد و بخواهد شما را منحرف سازد ، بايد سكان كشتي را محكم تر در دست بگيريد و از انحراف كشتي از مسير اصلي اش جلوگيري نماييد . از خدا بخواهيد كه « هر دقيقه » تقديستان نمايد . شايد بهتر باشد كه دقيق تر بگويم ، از خدا بخواهيد هر ثانيه تقديستان كند .
روزي، به اتفاق پسرانم در يكي از خيابانهاي يكي از شهرهاي ساحلي آرژانتين مشغول پياده روي بوديم كه ناگهان چشمانمان به تابلو تبليغاتي بزرگي افتاد كه تصوير زن نيمه لختي رويش ديده مي شد . ديدم كه بچه هايم با چشمان گشاد شده به تصوير پيش رويشان خيره شده اند. فرصت را غنيمت شمردم تا اصل ثانيه دوم را بديشان بياموزم.
به آنها گفتم : « ببينيد بچه ها ، وقتي سر چهارراه به اين طرف پيچيديم و چشمانمان به تابلو تبليغاتي افتاد ، در آن لحظه مشاهده صحنه اجتناب ناپذير بود .اين ثانيه اول است . با اين حال ، هر كدام از ما مي توانيم تصميم بگيريم كه آيا به خانم عريان روي تابلو خيره بمانيم يا نه . اين گزينه هم همان ثانيه دوم است. بايد ياد بگيريم كه در ثانيه دوم دست به گزينش عاقلانه اي بزنيم .»
4 – سو استفاده از اقتدار يا اختيار
پيشروي داود به سوي گناه باعث شد كه او از اقتدارشاهانه خود سواستفاده كند . وقتي هوسش او را به سوي انجام عملي منافي عفت كشيده ، از اختياراتي كه داشت در جهت به دست آوردن آن زن زيبايي كه از پشت بام ديده بود استفاده كرد و دستور داد او را به كاخش بياورند.
پس داود فرستاده ، درباره زن استفسار نموده و او را گفتند كه « آيا اين بتشبع ، دختر اليعام ، زن اورياي حتي نيست ؟ و داود قاصدان فرستاده ، او را گرفت و او نزد وي آمده ، داود با او همبستر شد و او از نجاست خود طاهر شده، به خانه خود برگشت . و آن زن حامله شد و فرستاده ، داود را مخبر ساخت و گفت كه من حامله هستم ( دوم سموئيل 11 : 3-5 ).
شايد من و شما اقتدار يك پادشاه را نداشته باشيم تا بتوانيم هر هوس دل خود را برآورده سازيم . ولي هر كس در حد خود در زندگي داراي اقتدار و اختياراتي است كه مي تواند بر مبناي آنها مسير زندگي روزانه خود را تعيين كند. از اقتدار يا امتيازاتي كه داريد هيچوقت سوء استفاده نكنيد . از رويدادها و شرايطي كه در زندگي پيش مي آيد به نفع خود سوء استفاده نكنيد تا از روي ديوار تقدس و اخلاق بپريد و وارد قلمرو ديگري شويد . داود نتوانست حد ومرز زندگيش را تعيين كند و از آن تجاوز ننمايد . از او سرمشق بگيريد.
در مواقعي كه به شدت وسوسه مي شوم و مسافرت و دوري از خانواده هم به درازا كشيده ، با خود اينگونه فكر مي كنم : پول اين اتاق زيباي هتل را كليسا پرداخته تا من در آن استراحت كنم و خودم را آماده جلسه كليسايي نمايم. اين يك امتياز است . پول ملكوت خدا صرف اين كار شده . چطور مي توانم حتي از يك دقيقه آن براي سرگرمي ناسالم يا افكار پليد استفاده كنم ؟ آن وقت با ياد آوري دو نكته با وسوسه مقابله مي كنم . عشق و وفاداري . عشق به خدا و وفاداري به قوم خدا كه به من اعتماد كرده اند و مرا مثل ميهمان خويش پذيرفته اند .
ما در روزگاري زندگي مي كنيم كه مردم به اهميت و لزوم ايجاد ديوار دفاعي براي مقابله با تروريسم پي برده اند تا ترور به زندگيشان دست اندازي نكند هر بار كه مي خواهيد به فرودگاهي وارد شويد يا از يك ساختمان دولتي ديدن كنيد ، چندين مانع امنيتي جلوي شما را مي گيرد. ايجاد موانع روحاني براي مقابله با « تروريستهاي شيطاني » از اين هم مهمتر است ، چون پاي نجات روحتان در ميان است . از اقتدار خداداد خود استفاده كرده به اين نيروها فرمان بدهيد كه دور از شما بمانند.
5 – پنهان كردن گناه به جاي اعتراف كردن به آن
چندين سال پيش زماني كه تازه رانندگي ياد گرفته بودم، به اتفاق يكي از دوستان سوار اتومبيل شديم تا به يكي از شعبه هاي كليساي پدرم در شهر لاپلاتا سري بزنيم . هنوز خيلي چيزها بود كه مي بايست در مورد جاده بياموزم . در راه ميان لاپلاتا به سيتي بل ( City Bell ) ، بخشي از جاده خاكي بود. در روزهاي باراني ، اين جاده خاكي به خياباني گلي تبديل مي شد، گويي سطح آن را با شكلات آب كرده و چسبنده اي پوشانده اند .
دست بر قضا آن روز زمين گلي بود و ما در گل فرو رفتيم . من راننده اي ناشي بودم پا را روي پدال گاز گذاشته فشار دادم . هر چه بيشتر گاز مي دادم ، چرخهاي اتومبيل بيشتر در گل فرو مي رفت . سرانجام هنگامي كه ديدم اتومبيل تا زير درهايش در گل فرو رفته ، دست به دامان ديگران شديم . اتومبيل چنان در گل گير كرده بود كه بعيد مي دانستم بتوان آن را بيرون كشيد . چند تن از همسايگان با خود الوارهاي بلند ، آجر و يك بيل آوردند . خلاصه پس از تلاش بسيار و صرف وقت و گلي شدن چند نفري كه اتومبيل را هل مي دادند ، بالاخره اتومبيل از گل درآمد.
ايمانداران ناشي هم به همين ترتيب وقتي در گل روحاني گناه گير مي كنند ، پا را روي پدال گاز مي گذارند و فشار مي دهند تا بلكه از اين طريق وضع را به حال عادي بازگردانند . آنان در چنين شرايطي نمي دانند كه بايد كمك بگيرند !
من اين الگو را در خيلي از كشورها مشاهده كرده ام . اگر واعظ نامداري در ورطه سقوط اخلاقي بيفتد ، رهبران از او خواهند خواست تا براي يكسالي از كار، « كناره گيري » كند تا هم پاسخگوي عملي خود باشد و هم از لحاظ روحاني به وضعيت مطلوب بازگردد . در موارد بسيار ، پاسخ او به درخواست رهبران چنين است : « در طي اين دوره استطاعت مالي اداره زندگيم را ندارم ، نمي توانم به اين دوره باز پروري روحاني تن در دهم .» تنيجه اين مي شود كه چون شخص مذكور حاضر به ترك خدمت به صورت موقت نمي شود ، كار خدمتش به كل به تباهي مي انجامد .
داود ترجيح داد بر روي دو گناه قبل ، گناه سومي هم مرتكب شود. نخست به زن ديگري نظر شهوت انداخت ، بعد با او مرتكب عمل زنا شد و بالاخره هم گناه قتل را بر گناهان پيشين افزود. داود با ارتكاب هر گناه ، بيشتر و بيشتر در گل فرو رفت .
و بامدادان داود مكتوبي براي يوآب نوشته ، به دست اوريا فرستاد. و در مكتوب به اين مضمون نوشت كه « اوريا را در مقدمه جنگ سخت بگذاريد ، و از عقبش پس برويد تا زده شده ، بميرد» ( اوريا 11 : 14 – 15 )
گناه اعتراف نشده انسان را به پيشروي در اعمال گناه آلود تشويق مي كند . گناهان پياپي هم پيامدهاي پياپي خواهند داشت . انسان براي پوشاندن گناه موجود ناگزير است گناه بزرگتري مرتكب شود ، پس زنجيره اي از گناهان پشت سر هم رديف مي شوند و اين مهره هاي دومينو آنقدر ادامه پيدا مي كنند تا آخرين مهره كه « گناه منتهي به موت » است . گناه اعتراف نشده راه را براي عصيان بعدي هموار و دل انسان را سخت مي سازد . اگر شخص براي مدتي به اين وضع ادامه بدهد ، رفته رفته وجدانش داغ مي شود . آن وقت اصلا نسبت به گناهي كه مرتكب شده هيچ احساس جرم و خطا نمي كند . مي تواند دعا كند ، خدمت نمايد و ديگران را هم به پاكي توصيه كند و درعين حال خودش غرق گناه باشد. روح چنين شخصي مرده و در راه رسيدن به محكوميت ابدي است. وه كه چه موقعيت اسفناكي !
متوجه باشيد كه افتادن در دام گناه امري خطير است، ولي پوشاندن گناه خانمان برانداز مي باشد . اگر در گل گناه فرو رفته ايد ، سعي نكنيد با تقلاي بيجا بيشتر در آن غوطه ور شويد . كمك بخواهيد ! به نزد رهبران مسيحي با تجربه و قابل اعتماد برويد تا با گفتن حقيقت تواًم با محبت ياريتان دهند و از نو شما را احيا نمايند . با طيب خاطر به اندرز ايشان گردن نهيد و هيچ جنبه اي از آنچه مرتكب شده ايد را مخفي نكنيد. شفاي حقيقي را تنها در اعتراف صريح و بي پرده مي توان يافت.
پيامدهاي گناه
داود با وجودي كه بر سر قضية بتشبع به گناه ادامه داد ولي باز در اسرائيل پادشاهي موفق بود . هنوز قدرت عظيمي براي رهبري كشور خود داشت و هنوز خدا او را بسيار دوست مي داشت . در عهد جديد مي خوانيم كه خدا داود را « مرد دلخواه » خود مي نامد ( اعمال 13 : 22 ) . ولي گناه داود پيامدهايي به دنبال آورد و وي چاره اي جز پذيرش و رويارويي با نتايج خطايش نداشت . در دوم سموئيل 11 : 27 چنين مي خوانيم : « اما كاري كه داود كرده بود ، در نظر خداوند ناپسند آمد .»
هميشه بايد به خاطر داشته باشيم كه ناخشنود ساختن خداوند پيامدهايي در پي خواهد داشت . هر وقت متوجه مي شوم كه اولويتهاي زندگيم به هم خورده اند، اين دعاي قديمي را به ياد مي آورم كه مي گويد :
خداوندا ، تنها از تويك چيز مي خواهم ؛ اينكه بگذاري خشنودت سازم .
اگر بتوانم لبخند تو را بر زندگي خودم ببينم
ديگر همه چيز برايم دلپذير و گوارا است .
بگذار خشنودت سازم.
من اين دعا را بارها كرده ام – در خانه ام ، در هنگام رانندگي و در هتل . اين دعا گويي هر بار ديدگاهي درست از زندگي به من مي دهد . داود ، مردي كه چون دلش پيش خدا بود ، جايگزين شائول شد تا بر اسرائيل پادشاهي كند ، اكنون مايه خشنودي خدا را فراهم ساخته بود . وجود او بايد براي ما يادآور اين حقيقت باشد كه پارسايي ما در گذشته هرگز براي خدا كافي نيست ! بايد همواره پارسايي خويش را حفظ كنيم. اين اصل به روشني در آيات ذيل بيان شده است:
تو اي انسان ، به پسران قوم خود بگو : عدالت مرد عادل در روزي كه مرتكب گناه شود، او را نخواهد رهانيد . و شرارت مرد شرير در روزي كه اواز شرارت خود بازگشت نمايد ، باعث هلاكت وي نخواهد شد . و مرد عادل در روزي كه گناه ورزد ، به عدالت خود زنده تنواند ماند . حيني كه به مرد عادل گويم كه البته زنده خواهي ماند ، اگر او به عدالت خود اعتماد نمود، عصيان ورزد ، انگاه عدالتش هرگز به ياد آورده نخواهد شد، بلكه در عصياني كه ورزيده است خواهد مرد… هنگامي كه مرد عادل از عدالت خود برگشته ، عصيان ورزد ، به سبب آ‹ خواهد مرد ( حزقيال 33 : 12 – 13 و 18 )
هنگامي كه داود در حضور خدا به گناه خود پي برد ، روزه گرفت و نز خدا استغاثه كرد تا بلكه جان فرزند نوزادش را حفظ كند. او عاجزانه درخواست كرد كه طفل زنده بماند . اما خدا از پيش تصميم خود را گرفته بود . پيامد گناه داود آن شد كه صحنه اي غم انگيز را تجربه كرد… مرگ فرزند نوزادش . پايداري و سماجت ما در ارتكاب به گناه ، گاه پيامدهاي برگشت ناپذير به دنبال خواهد داشت.
پيامدهاي گناه داود با مرگ نوزادش پايان نيافت . پيامد ديگري كه او با آن روبرو شد، هتك ناموس زنانش در ملاعام بود . خدا به واسطة ناتان نبي به داود فرمود:
تواروياي حتي را به شمشير زده ، زن او را براي خود به زني گرفتي ، و او را با شمشير بني عمون به قتل رسانيدي . پس حال شمشير از خانه تو هرگز دور نخواهد شد ، به علت اينكه مرا تحقير نموده ، زن اورياي حتي را گرفتي تا زن تو باشد . خداوند چنين مي گويد: « اينك من از خانه خودت بدي را بر توعارض خواهم گردانيد و زنان تو را پيش چشم تو گرفته ، به همسايه ات خواهم داد، و او در نظر اين آفتاب، با زنان تو خواهد خوابيد . زيرا تو اين كار را به پنهاني كردي ، اما من اين كار را پيش تمام اسرائيل و درنظر آفتاب خواهم نمود( دوم سموئيل 12 : 9 – 12 )
اندك زماني بعد ، داود از مملكت خود رانده شد ؛ و شرم بسياري را متحمل گرديد . وقتي ما مي كوشيم گناهمان را از ترس شرمندگي مخفي نماييم ، در دراز مدت متحمل شرمي سنگين تر خواهيم شد ، كه اگر همان موقع به گناه خود اعتراف و از آن توبه مي كرديم هرگز اينقدر خجالت نمي كشيديم.
از نمونه گناه داود مي توانيم درسهاي مهمي ياد بگيريم . اگر از اصول زير پيروي كنيد خواهيد توانست با تعيين حد و مرز اخلاقي براي خود از گرفتار شدن به گناه داود بپرهيزيد و خويشتن را از پيشروي در گناه حفظ كنيد .
* تنهايي به پشت بام نرويد. در اكثر مواردي كهمن بهصفر مي روم ، همسرم يا يكي از اعضاي گروه در سفر مرا همراهي ميكنند . اين گام مهم در پاسخگويي ، مرا از هر تهمت بي پايه و اساس حفظ مي كند و به من كمك مي كند تا بر انجام كاري كه دارم متمركز باشم . هنگامي كه با دوستان ديندار احاطه شده ايد ، مقاومت در برابر وسوسه برايتان بسيار آسانتر است .
* به كسي اجازه ندهيد در پيرامون كاختان در هواي آزاد دوش بگيرد . از هر نوع ادبيات شهواني خود را خلاص كنيد . نهايت تلاش خود را بكنيد تا از ديدن تصاوير سكسي و لخت جلوگيري كنيد. در جهت درستي و اخلاقيات بكوشيد . اگر جاهايي را مي شناسيد كه در آنها فيلمهاي پورنوگرافي به نمايش مي گذارند ، پا به آن مكانها نگذاريد . وارد جاهايي كه مي دانيد از لحاظ جنسي وسوسه كننده هستند نشويد .
* افرادتان را در خط مقدم جبهه تنها نگذاريد . وقف ، مسيح و فداكاري كساني كه هم خدمت شما هستند فراموش نكنيد . حس وفاداري نسبت به اعضاي خانواده و دوستان و هم قطاران خود در كار خدمت يا همكاران ديگر را در خود تقويت كنيد . مرتكب اشتباه داود نشويد كه به مرد شريفي چون اوريا خيانت كرد.
* نگذاريد مجاز بودن يك چيز بر اخلاقي بودن يا نبودن آن بچربد . پولس در اول قرنتيان 6 : 12 مي گويد : « همه چيز بر من رواست ، اما نمي گذارم چيزي بر من تسلط يابد . » صرف اينكه چيزي قانوناً مجاز مي باشد ، دليل نمي شود كه انجام دادنش براي شما درست باشد. معيارهاي خدا براي ما هميشه از معيارهاي دنيا بالاتر است .
* دنيا را دوست مداريد. در رساله يعقوب 4 : 4 چنين مي خوانيم : « آيا نمي دانيد كه دوستي با دنيا دشمني با خداست هر كه در پي دوستي با دنياست ، خود را دشمن خدا مي سازد .» اين آيه به ما پند نمي دهد كه با كساني كه در دنيا هستند و هنوز خدا را نمي شناسند دوستي نكنيم . بلكه لزوم خودداري از پذيرش معيارها و قواعد رفتاري دنيوي را به ما خاطر نشان مي سازد . اين به معناي مردود شناختن فعاليتهاي غير خدا پسندانه دنيوي است و اين فعاليتها شامل نگاه شهواني انداختن و بازگو كردن جوكهايي با معاني دوپهلو و زشت نيز مي شود.
* چيزهايي را كه در دنياست دوست مداريد . نه تنها ا ز رفتارها و آداب دنيا ، بلكه بايد از بسياري چيزهاي ديگر كه دنيا ارائه مي كند ولي خدا را جلال نمي دهند ، دوري كرد . توصيه كلام خدا در اين مورد چنين است : « دنيا و آنچه را در آن است ، دوست مداريد. اگر كسي دنيا را دوست بدارد ، محبت پدر در او نيست » ( اول يوحنا 2 : 15 ؛ تاكيد از نگارنده است ) .
اين اصول به ما كمك مي كنند تا از ارتكاب گناه خودداري نماييم . بايد حد و مرز زندگي مان را خيلي روشن و واضح مشخص كنيم . هنگامي كه بني اسرائيل پا به سرزمين موعود گذاشتند تا آن را بر طبق وعده خدا به ملكيت خويش در آورند ، نتوانستند براي جلوگيري از ورود دشمن به درون اردوگاهشان مرزي مشخص كنند. حتي پس از آنكه دشمن را در بيرون اردوگاه شكست دادند ، با همان دشمنان از در مصالحه و سازش بيرون آمدند و ايشان را به خود راه دادند . دشمناني كه موجوديت آنها رابه مخاطره انداخته تهديد به نابودي كرده بودند .
قواعدي براي نگاهباني از ديدگان
يكي از دامهايي كه داود را به كام خود كشيد اين بود كه داود نمي دانست چگونه چشمان خود را پاسباني كند .او روي پشت بام خانه اش نشست و گذاشت چشمانش به هر سو بگردند و وقتي نگاهش به بتشبع افتاد ، وسوسه شد تا خوب او را ورنداز كند . بايد ياد بگيريد كه براي نگاههايتان با جديت و دقت حد و حدود بگذاريد. به دشمن اجازه ندهيد دزدكي وارد دلهايتان شود و بركت و ميراث خدا را از آنها بدزدد. با پاسداري از چشمانتان شروع كنيد كه اين يكي از مهمترين مرزهايي استكه همواره از سوي دشمن تهديد مي شود . براي نگهباني از ديدگان خود از قواعد زير پيروي كنيد .
به هر چيز چون سرراهتان است ، چشم ندوزيد
كنترل ماهيچه هاي چشم با مغز است ، نه كنترل مغز با چشمان. پس هرگاه چشمتان به تصاويري مي افتد كه در شما واكنشي غير خداپسندانه ايجاد مي كند ، از اين ماهيچه ها براي بستن چشمانتان يا گرداندن آن به سويي ديگر استفاده كنيد . وسوسه تا زمان كه وارد مرحله عمل نشده ، گناه نيست – ده ثانيه يا بيشتر چشم دوختن به صحنه اي كه نبايد ديد، و اميال شهواني را در روح انسان بر مي انگيزد ، همان عملي است كه از وسوسه گناه مي سازد.
به نمونه يوسف در كتاب پيدايش قدري بينديشيم . هنگامي كه زن فوطيفار يك روز به سراغ يوسف رفت و آستين جامه او را گرفت و از وي خواست تا با او بخوابد ، يوسف حتي صبر نكرد تا به او بگويد : « آستين جامه مرا لطفا رها كن .» بلكه آنگونه كه كتاب مقدس مي گويد: « اما او جامه خود را به دستش رها كرده، گريخت و بيرون رفت » ( پيدايش 39 : 12 ). فكر مي كنيد اگر او مي ايستاد و به زيبايي و جذابيت آن زن از نزديك خيره مي شد ، بعد چه واكنشي از خود نشان مي داد ؟ او خيلي سريع و قاطعانه عمل كرد و ما نيز بايد چنين كنيم.
نبايد چون چيزي صرفا جذاب است، خواهانش باشيد
براي اين كار به پايداري و عزم راسخ نياز داريد . هر سال من براي موعظه بيش از پنجاه بار به نقاط مختلف سفر مي كنم ، من خودم دريافته ام كه براي نه تا ده روز مي توانم به خوبي دوري از خانه را تحمل كنم . بنابراين جز در موارد استثنايي كه سفري به دلايل استراتژيك طولاني تر مي شود، برنامه سفرهايم را بر مبناي تحملم تنظيم مي كنم. هر سفري كه بيش از اين طول مي كشد ، هم از لحاظ جسماني و هم عاطفي بر من فشار زيادي وارد مي كند . من محدوديتهاي خودم را شناخته ام و ياد گرفته ام كه از قوتي كه خداوند براي خدمت به من ارزاني داشته بهتر استفاده كنم .
هرگاه مدتي دراز از خانه دور باشم وسوسه و تحريك پذيري جنسي شدت بيشتري مي يابد بنابر اين خوب ميدانم كه بايد احساساتم را طوري با دقت كنترل و برنامه زماني سفرم را طوري تنظيم كنم كه به خودم اجازه ندهم در وضعيت دشواري گرفتار شوم .
نبايد چون مي توانيد ، چيزي را صاحب شويد
يكي از دوستانم براي يك سفر كاري به كاروليناي شمالي رفته بود . پس از شام به هتل اقامتش بر مي گرددد تا بخوابد . هنگامي كه مشغول پارك كردن اتومبيل خود است كتاب كوچكي در گوشه پاركينگ نظرش را جلب مي كند . پس از پارك كردن اتومبيل از سر كنجكاوي به طرف كتاب مي رود ، در حالي كه احساس دروني عجيبي به او مي گفته كه اين كتاب پورنوگرافي است . وقتي كتاب را به دست مي گيرد مي فهمد كه احساسش درست و اين هشداري از روح القدس بوده است .
كنجكاوي سراپاي وجود او را فراگرفته بود .جلو رفت و كتاب را برداشت و وقتي آن را باز كرد ديگر كاملا مطمئن شد كه رماني سكسي است. در درون مرد جوان جدالي برپا شد . با خودش انديشيد : « مي توانم آن را با خودم به اتاق هتلم ببرم و بخوانم و هيچكس هم متوجه نخواهد شد . نه همسرم اينجاست و نه كسي مرا مي شناسد.» اول كتاب را بر ميدارد و در جيب مي گذارد ، ولي بلافاصله روح القدس او را ملزم مي سازد . او مي دانست كه حتي اگر به راستي اين كتاب را سر راهش گذاشته بودند ، باز نمي بايست آن را بردارد. پس بر مي گردد و كتاب را در سطل آشغال پاركينگ مي اندازد .
نبايد صرف اينكه مجاز است ، قبولش كنيد
هر چيز كه مجاز است لزوما بنا كننده نيست . سقط جنين در ايالات متحده سالهاست كه آزاد شده ، ولي از نگاه خدا اين كار درستي نيست . ما در خيلي از كشورها هنگامي كه مردم را دعوت به جلو آمدن مي كنيم ، از آنها مي خواهيم خود را از شر « يادگاري » هاي روابط گذشته خود كه در اراده خدا نبوده است، خلاص كنند . مردم جواهرات ، نامه هاي عاشقانه و عكس هايي كه از روابط نامشروع گذشته خود دارند ، مي آورند و پاي صليب مي ريزند . در يهودا22 – 23 چنين مي خوانيم : « نسبت به برخي كه متزلزلند ، رحيم باشيد ، برخي را از آتش بيرون كشيده نجات دهيد و بر برخي ديگر با ترس رحمت نشان دهيد . در عين حال حتي از جامه هاي آلوده به شهوات نفساني متنفر باشيد . »
چند وقت پيش يادداشت قشنگي از يك بانوي مسيحي دريافت كردم . نامه چنان تملق آميز و آكنده از تعريف و تمجيد بود كه وسوسه شدم نگهش دارم . موضوع علاقه روحاني در كار نبود، بكله نوعي كشش عاطفي در خود حس مي كردم . فورا نامه را پاره كرده دور انداختم . با وجودي كه مطالب آن يادداشت به هيچ وجه غيراخلاقي نبود، ولي فهميدم نگهداشتن اين نامه براي من مناسب نيست.
آيا در اطراف ديدگان خود پاسباني گذاشته ايد ؟ آيا محدوديت ها و ظرفيت خود را مي شناسيد ؟ آيا آنها را پذيرفته ايد ؟ در كمال حماقت نگوييد : « با ايمان هر محدوديتي را ناديده مي گيريم .» اين حرف خود، حماقت نامحدود است. خدا هيچوقت تصميمات احمقانه را محترم نمي شمارد.
براي خاموش كردن آتش شهوت آماده باشيد
بر روي درهاي بيشتر هتلها نقشه هايي نصب شده كه همه خروجي هاي اتاقها و خروجي هاي هتل را نشان مي دهند تا در موارد اضطراري نظير آتش سوزي ، مردم بتوانند در كمترين زمان خود را به هواي آزاد برسانند . در چند سال گذشته « اتش سوزي » هاي اخلاقي متعددي در كليسا رخ داده كه موجب كم اعتبار شدن انجيل گشته است . بيشتر اين آتش سوزي ها برخاسته از جرقه كبريت شهوت درون بوده است. براي جلوگيري از آتش سوزي در اثر شهوت ، مي توانيد گامهاي عملي را زير را برداريد :
مسير خروج اضطراري را به خاطر بسپاريد
در لحظه وقوع حادثه اضطراري شايد نور يا صدايي نباشد كه شما را راهنمايي كند. با اين وجود ، اگر مسير خروج را بلد باشيد ، مي توانيد به سوي خروجي ساختمان بدويد . سرعت داشتن خيلي مهم است . حتي لازم است است اشياي گرانبها را جا بگذاريد و جان بدر بريد . آنچه اهميت دارد اين است كه در هنگام يورش وسوسه ، پا به فرار بگذاريد . در مواقع اضطراري اشكالي ندارد كه واكنش انسان قدري تند و بي رحمانه باشد .
اگر حس مي كنيد كه وسوسه مي شويد ، آن قرار وسوسه انگيز را لغو كنيد . آدرس ايميل مذكور را از حافظه پايگاه داده هاي خود پاك نماييد . ديگر به سراغ چت اينترنتي كه شايسته نيست نرويد و خدمات تلويزيون كابلي خود را اگر كثافت به خانه تان مي آورد ، قطع كنيد .
زماني دفتر كار من دري شيشه اي داشت . اما براي رعايت خلوت شخصي كسي كه از دفتر استفاده مي كنند ، آن را رنگ كرده بودند. من از يكي از زيردستانم خواهش كردم تمام رنگ روي شيشه را بتراشد . هر از گاه پيش مي آمد كه من با يكي از اعضاي مونث هيئت شباني يا كادر كليسا جلسه و گفتگو ترتيب مي دادم . اگر قرار بود مرا به كاري متهم كنند يا پشت سرمبدگويي نمايند ، اعضاي هيئت شباني و ساير همكاران مي توانستند از من دفاع كنند چون آنها به راحتي قادر بودند هر آنچه را كه در دفتر من مي گذرد ، مشاهده كنند. در شيشه اي دفتر ، در واقع « در خروج اضطراري » من بود .
اگر در داغ است ، بازش نكنيد
ياد بگيريد كه تشخيص دهيد چه رابطه اي خارج از اراده خداست و مي تواند منجر به بروز فاجعه شود . زماني كه در كالج كتاب مقدس در كاناد بودم ، يك دوره مقدماتي مباني آتش نشاني را گذراندم . مربي به ما مي گفت: « اول به در دست بزنيد ، بازش نكنيد . چون احتمالا اتاق در شرف انفجار است ! » پيوسته بايد مراقب باشيم. درهايي كه تا ديروز ممكن بود عادي بوده باشند ، مي توانند امروز خيلي خطرناك شوند چون آتش شهوت در پشتشان شعله ور گرديده است. باز كردن چنين دري برابر است با يك دردسر بزرگ.
پله فرار يا نردبان آتش نشاني دم دست خود داشته باشيد
من و خانواده ام در يك خانه دو طبقه زندگي مي كنيم . هنگامي كه به اين خانه اسباب كشي كرديم ، من يك نربان آتش نشاني خريدم تا در هنگام حدثه يا آتش سوزي بتوانيم از نردبان خودمان را از اتاق خواب كه طبقه دوم است به حيط برسانيم . با همسر و پسرانم چندين بار آتش نشاني كرديم. البته براي بچه ها سرگرمي جالبي بود ولي من و تي خجالت مي كشيديم از پنجره اتاق خارج شده از نردبان پايين بياييم . اما همين تمرين آتش نشاني به ما حس ايمني خوبي داد . به راستي اين كار ارزش وقت گذاشتن را داشت .
به همين ترتيب ، اگر ايمني دلهايمان رابالا ببريم ، مي توانيم حياتمان را براي هميشه حفظ كنيم ! من هيچوقت با جنس مخالفي كه جزو بستگانم نيست ، يكجا تنها نمي مانم . البته اين دستور كتاب مقدس نيست ، ولي يك جور قاعده اخلاقي است كه من براي خود وضع كرده ام و مصرانه از آن تبعيت مي كنم . اين عمل متضمن امنيت است . در واقع همان پله فرار يا نردبان آتش نشاني من است . لزومي ندارد كه من اول شرايط را ارزيابي كنم كه آيا در اين مورد بخصوص اشكالي دارد با فلان خانم در جايي تنها بمانم يا نمانم. بي درنگ و در همه حال از اين اصل خود پيروي مي كنم . پله فرار روحاني من ، بي اغراق ، بارها جانم را در شرايط گيج كننده حفظ كرده است.
زنگ خطر نصب كنيد كه عمل كند
آيا از سالم بودن تاتريهاي زنگ خطر خانه به هنگام آتش سوزي يا جمع شدن دود ، اطمينان داريد ؟ همانطور كه زنگ خطرهاي حساس دود را در خانه مورد بازبيني قرار مي دهيم بايد هر چند وقت يكبار زنگ خطرهاي روحاني خود را بازرسي كنيم . آيا وقتي همكاران ، همسر يا دوستان نزديك مسيحي تان علايم « دود » اخلاقي را در زندگي شما مي بينند ، زنگ خطر را به صدا در مي آورند ؟ به چه كساني اجازه داده ايد تا در صورت مشاهده ( يا استشمام ) دود در منش ، كردار يا روابط شما ، بهتان هشدار دهند؟ بيائيد خود را فروتن سازيم . بگذاريد زنگ خطر ، هروقت كه لازم است كار خودش را انجام دهد . دست روي دست نگذاريد منتظر حملات بعدي وسوسه ننشينيد . وقتي آتش سوزي شروع مي شود ، ديگر براي سفارش دادن نردبان آتش نشاني يا ساختن پله فرار دير است . بايد از قبل آن را مهيا و در جاي مناسب نصب و در مواقع غير ضروري با آن بارها تمرين كرده باشيد . وقتي آتش به پا مي شود ، براي خريدن باتري نو براي زنگ خطر ديگر دير شده است.
زن من مي تواند در مورد هر يك از كارهاي كه انجام مي دهم از من سوال كند . او حق دارد بداند كه من در هر لحظه از زمان كجا و با چه كسي هستم . اخيرا برايش تعريف كردم كه برادر عزيزي مرتكب عمل زنا شده است . او از من پرسيد : « مي شود از تو خواهش كنم كه هر وقت دچار سقوط اخلاقي مشابهي شدي ، خودت به من بگويي ؟ » به او گفتم : « بله ، به تو قول ميدهم .» مي دانستم كه اين حس پاسخگو بودن به همسر ، طريق خدا است براي استحكام بخشيدن به زندگيم در مسير صحيح – البته مادامي كه تصميم نگيرم به او دروغ بگويم . من با همسرم عهد بسته ام كه حتي اگر در هتلي ، يك فيلم مستهجن ديدم يا با زني مكالمه نادرست يا عمل خلافي انجام دادم ، به او بگويم . با گذاشتن اين حد و مرزها در اطراف حريم زندگي و با ياري خدا خواهم توانست از گناه دوري جويم . تنها فكر كردن به اينكه بايد « گزارش » كار خطايي كه كرده ام را به ديگري بدهم به من قوت مي بخشد تا معيارهاي بالاي اخلاقي را رعايت نمايم.
با آتش به جنگ آتش برويد
وقتي جنگلي آتش مي گيرد و آتش نشانان نمي توانند آن را مهار كنند غالبا نوار جنگلي پيرامون كانون آتش را خودشان آتش مي زنند تا وقتي آتش به آن نوار رسيد ديگر چيزي براي سوختن باقي نمانده باشد ، بدين گونه آتش مهار مي شود .
آتش خدا مثل همان آتش مهار كننده اي است كه آتش نشانان براي كنترل دامه آتش به كار مي برند . آتش خدا شهوات نفساني را مي سوزاند و آنها را متوقف مي سازد . وقتي شهوات نفساني ما بسوزند ، آتش وسوسه خود به خود محدود مي شود ، منتها به شرط آنكه ما همه خواهشها و اميال خود را به مسيح بسپاريم .
شهوت گناهي انگل مانند است كه معمولا به گناه مي چسبد و از آن تغذيه مي كند. شهوت يعني دل سپردن به چيزي كه نبايد مال ما باشد . ناتان نبي داود را به خاطر طمع مورد توبيخ قرار داد، نه شهوت :
ناتان به داود گفت : « آن مرد تو هستي ، و يهوه خداي اسرائيل چنين مي گويد : من تو را بر اسرائيل به پادشاهي مسح نمودم و من تو را از دست شائول رهايي دادم . خانه آقايت را به تو دادم و زنان آقاي تو را به آغوش تو ، و خاندانت اسرائيل و يهودا را به تو عطا كردم. و اگر اين كم مي بود ، چنين و چنان بر تو مزيد مي كردم . پس چرا كلام خداوند را خوار نموده ، در نظر وي عمل بد به جا آوردي و اورياي حتي را به شمشير زده ، زن او را براي خود به زني گرفتي ، و او را با شمشير بني عمون به قتل رسانيدي . پس حال شمشير از خانه تو هرگز دور نخواهد شد به علت اينكه مرا تحقير نموده ، زن اورياي حتي را گرفتي تا زن تو باشد » ( دوم سموئيل 12 : 7- 10 ؛ تاكيد از نگارنده است ) .
ضعف اصلي داود آن بود كه يگانه گوسفند مرد فقير را دزديد ، يعني آزمندانه زن شخص ديگري را از چنگش به در آورد . اين طمع بود كه زنا و قتل را با خود آورد . آز نقطه مقابل قناعت است . دل آزمند نمي تواند بگويد : « من به اندازه كافي دارم . خداوندا شكرتو.» نفوس طماع پيوسته نا آرام هستند . طمع يا جاه طلبي همه نوع نتايج شيطاني به بار مي آورند .
زيرا هر جا حسد و جاه طلبي باشد ، آنجا آشوب و هرگونه كردار زشت نيز خواهد بود ( يعقوب 3 : 16 )
اگر از اصولي كه در اين فصل بدانها پرداختيم ، پيروي كنيد ، ديگر نگران اين نخواهيد بود كه با تجاوز از حدود خود مرتكب گناه شويد. اگر حد و مرزتان سرجايش باشد ، اين نتايج عايدتان خواهد گرديد :
* آزادي بيشتر . وقتي با اتومبيل مسافرت مي كنيد ، هر چه به علايم راهنمايي توجه بيشتر و از آنها اطاعت كنيد ، سفر راحتتر و بي خطرتري خواهيد داشت . اگر به جاي راندن بر روي جاده ، از مسيري كه پر از چاله است يا از وسط يك مزرعه يا پياده رو اتومبيل برايند ، مسلما مشكلات زايدي به بار خواهد آمد و اخرش هم پليس شما را دستگير و جريمه خواهد كرد ! اگر به راندن در جاده پاسخگويي و مسئوليت پذيري ادامه دهيد و از گودالهاي گناه دوري كنيد ، خيلي سريعتر به مقصد خواهيد رسيد و تازه در طول مسافرت هم ايمن خواهيد بود .
* شادماني بيشتر . وقتي بار تلاش براي يافتن راههاي پرهيجان براي رسيدن به موفقيت هاي زودگذر از روي دوشهايتان برداشته شود، روحتان بر بالهاي شادماني اوج خوهد گرفت . تعيين حد و مرز شما را قادر مي سازد تا آرام و پيوسته و يكنواخت پيش برويد و از اين كار احساس خوشي و افتخار نماييد .
* نيروي بيشتر . حد و مرز هر چيز را در جايي كه بدان تعلق دارد ، نه مي دارد . اگر دور حياط خود پرچيني درست كنيد ، بزهاي همسايه وارد نمي شوند و گلهايتان را نمي خورند .اگر دور گودال ديواري كشيده شود ، در تاريكي شب كسي در آن نمي افتد . با تعيين حد و مرز سرانجام به مسيحيان ثابت قدم و استواري تبديل خوهيد شد ! ديگر هيچ چيز قادر به مغلوب ساختن شما نخواهد بود . حد مرز شما را در زيستن مطابق وعده اول يوحنا 2: 7 ياري مي كند : « دنيا و هوسهاي آن در گذر است ، اما آن كه خواست خدا را به جا مي آورد ، تا ابد باقي مي ماند . »
دعاي توبه
خداوند عزيزم ، من از همه افكار نگاه ها و سخنان شهوت آلود ، ناپاك و غير اخلاقي ام توبه مي كنم . از مشكل ريشه اي آز دست مي كشم ! نقاب از طمعي كه در دلم مخفي شده بر مي دارم و به هر كردار ، گفتار و انديشه اي كه با انگيزه طمع داشته ام ، اعتراف مي كنم . اعلان مي كنم كه به آنچه تو به من داده اي قانعم . ترجيح مي دهم با خويشتن داري و تحت هدايت روح القدس زندگي كنم. قول مي دهم همواره تعدادي از افراد ديندار را پيرامون خود داشته باشم تا در صورت لزوم مرا اصلاح نمايند.
لطفا كمكم كن تا حد و مرز اخلاقي درستي پيرامون خود ايجاد كنم. به فيض تو متكي هستم. در كمال صداقت به پيش مي روم . سپاسگزارم كه عيسي پارسايي من شده است.آمين
فيليپ از ايران