يه روز ویه روزگاره، یه خزون بی بهاره
یکی دست خالی، یکی پر، یا پیاده یا سواره
حرف راست کم شده اینجا؛ هرچی میشنویم دروغه
تو صفن برای هر چیز، سر آدما شلوغه
نه کسی دل شنیدن، نه کسی چشمای دیدن
از نگاه همه اینجا ، گل شادیارو چیدن
هیچکی با هیچکی رفیق نیست، واسه حرفات گوشا بسته
زندگی شده یه بازی، همه غصه دار و خسته
حال زار مردمون و لحظه به لحظه نگاه کن
آه و ناله بلند و از دل جوون جدا کن
کاش می تونستی بفهمی پشت لبخندا چی مرده
کی از این شهر پر از عشق همه قلبا رو برده
همه چی نمایش تلخ، همه چی غبار مرگه
بگم از شهر سیاهی؟ دفتر هزار برگه
قصه از اینجا شروع شد، هرکسی راهش جدا شد
هرکسی قاضی عادل، واسه اون یکی خدا شد
جای یه عروسک ناز، توی دست بچه سی دی
چی بگم از این سیاهی، شهر و اینجوری ندیدی
جای آرامش و شادی، دادوخشم و بغض و سیلی
مه گرفته آسمونو، کو ؟کجاست؟ اون رنگ نیلی
کاشکی راه روشنی و می دیدن مردم عادی
می اومد تو خونه هاشون هلهله ، سرود شادی
کاشکی دست بچه هامون جای سی دی یه صلیب بود
جای چاقو، دست مردا، سرخی یه دونه سیب بود
کاش به جای کفر و لعنت، ذکر مردم ای پدر بود
راه حل قفل و زندان یه کلید و صد تا در بود
کاش به جای کنج خونه، مهمون کلیسا بودن
جای درد و دل با هرکس، با دعای عیسا بودن
کاشکی مردم می دونستن، توی تاریکی اسیرن
کاش می دونستن که غافل از چه برکتی میمیرن
توی سفره های مردم، نون و آه و بغض حسرت
کاش می دونستن دعاشون می آره به خونه برکت
حالا که صلیب عیسی توی دستای منو توست
حالا که با هر دلیلی نمیشیم شکسته و سست
می خوام از عیسی بخونم، می خوام با عیسی بمونم
نزد محضر عظیمش تا ابد زنده بمونم
ای خداوند شاه عالم، ای همه هستی آدم
ای پدر ای روح جانم، بی نگاهت کم می آرم
به حضور پاک و آبیت، می آرم مردم ایرون
نشه از جنگ و سیاهی خونه و زندگی ویرون
می دونم پدر نمی خواد هیچکسی بی کس بمونه
می دونم اون بچه هاشو روی پاهاش می نشونه
دست بابا محکم وگرم، دست ایران و میگیره
دشمن کاغذی پیشش، خیلی بدبخت و حقیره
بیا با هم بگیم آمین، به دعای خیر عیسا
همه با هم یه سرود و بخونیم واسه کلیسا
ایرون ایرونیارومیسپریم به دست پاکش
حفظ کن این بیشه شیران، تو نگه دار نام و خاکش
حفظ کن این بیشه شیران، تو نگه دار نام و خاکش
آمین، عاشقتم عیسی
مهديس از ايران