« با کسانی که از شما نفرت کنند , احسان کنید » ( لوقا 6 : 27 )
پاتریک قدیس , « اعترافات » خود را با این کلمات آغاز می کند :« من پاتریک گناهکار , ناهنجارترین و کمترین تمامی ایمانداران . »
در قرن چهارم وی که یک انگلیسی بود, به دنبال تاخت و تاز ایرلندی ها , به اسارت گرفته شدو تبدیل به برده شد . او می بایست در حال گرسنگی و برهنگی , گوسفندان را چوپانی می کرد. شقاوت ایشان در دل نوجوان مسیحی محبتی را نسبت به برده داران برافروخت . بعدها وی موفق به فرار گشت. در ا نگلستان او آزاد بود و آنگاه رویایی دید. مردی با نامه ای در دست , به پاتریک نزدیک شد؛ پاتریک نامه را گشوده , چنین خواند: « صدای ایرلندی ها » سپس صدای ایرلندی های بسیاری را شنید که فریاد می زدند: « ای نوجوان مقدس , از تو استدعا داریم که نزد ما بیایی و بار دیگر در بین ما بخرامی .»
برای یک برده فراری , گرفتار شدن توسط برده دار قبلی به منزله مرگ بود. اما دل پاتریک پر از محبت بود, و به خاطر این حتی خطر مرگ نیز برای او بی اهمیت بود. در همان اثنا , او گناه بزرگی را نزد کشیش اعتراف کرد. این امر باعث شد که گناه او به طور علنی بر همگان آشکار شود؛ لذا کلیسا دیگر نمی توانست پاتریک را به ایرلند بفرستد . بنابر این , وی به میل خود نزد ایرلندی ها بازگشت و برده داران اسبق را نزد مسیح آورد .
باشد که شکنجه گران خود را نزد نجات دهنده بیاوریم . در مورد کسی بیندیشید که بیشترین خیانت را به شما کرده است؛ آنگاه هدف افتخار آمیز شما این خواهد بود که او را به سوی خداوند هدایت نمایید .
ریچارد ورمبراند
سخنان زبانم و تفكر دلم منظور نظر تو باشد، اي خداوند كه صخره من و نجات دهنده من هستي
May this words of my mouth and this meditation of my heart be pleasing in your sight, Lord, my rock and my redeemer. Amen