« با مسیح مصلوب شده ام ولی زندگی می کنم لیکن نه من بعد از این بلکه مسیح در من … » ( غلاطیان 2 : 20 )
پنج مبشری که نزد سرخپوستان « اوکا » در اکوادر رفته بودند , در یک روز کشته شدند . همسران ایشان این خبر را با آرامش پذیرفتند. قاعده زندگی مسیحی مردن در راه ایمان است .
هیچ کس قانون خدا را واقعا به عنوان قانون خدا تصدیق نخواهد کردمگر آن که حاضر باشد برای آن بمیرد.
هر کسی امتیاز شهید شدن را نمی یابد, اما هر مسیحی باید پیش از مرگ مرده باشد. او باید پیش از مرگ برای دنیا , قوانین و گناهان آن بمیرد.
از ماکاریوس پرسیدند « مردن برای دنیا یعنی چه ؟ »
وی در پاسخ گفت: « به قبرستان بروید, برای بعضی از مردگان برکت بطلبید و بر بقیه لعنت کنید. آنگاه بیایید و به من بگویید که چه اتفاقی افتاد.»
سوال کننده مطابق دستور این کار را کرد . سپس بازگشته به مارکاریوس گفت: « هیچ کدام حرفی نزدند.» مارکاریوس گفت: « شما هم همین کار را بکنید! »
آن پنج شهید به هنگام مرگ اسلحه همراه داشتند . ایشان می توانستند از جانشان دفاع کنند , اما ترجیح دادند که بمیرند ولی بر روی سرخپوستان شلیک نکنند. ایشان پیش از مرگ مرده بودند. یک جسد چگونه می توانست به کسی شلیک کند؟ ایشان فقط برای خدا زنده بودند.
این شهیدان جان خود را در راه اعلام انجیل به قبیله ای که آن زمان فقط متشکل از پنجاه و شش نفر بود فدا کردند. مردم از تمام قبائل کوچک و بزرگ , باید جزو نجات یافتگان باشند.
خون شهیدان بذری بود که کاشته شد. چیزی نگذشت که سرخپوستان « اوکا » اولین شهید خود را در راه بشارت انجیل به قبیله مجاور تقدیم کردند.
سخنان زبانم و تفكر دلم منظور نظر تو باشد، اي خداوند كه صخره من و نجات دهنده من هستي
May this words of my mouth and this meditation of my heart be pleasing in your sight, Lord, my rock and my redeemer. Amen