« ای باد شمال برخيز و اي باد جنوب بيا بر باغ من بوز تا عطرهايش منتشر شود » ( غزل غزلها 4 : 16 )
چند لحظه درباره معني اين دعا فكر كنيد ، مفهوم آن چنين است . همان طور كه رايحه يك گل خوشبو و يا عطر ادويه جات مي تواند در شاخ و برگ هاي گياهان نهفته بماند ،

در درون يك ايماندار تجربه نشده هم ممكن است استعدادهاي زيادي پوشيده مانده باشد . فقط مسيحيان اسمي هستند كه هيچ گونه بوي خوش و مبارك از آنان بر نمي خيزد و داراي هيچ گونه عطا و فيض الهي نيز براي زندگي و خدمت نيستند.

    همان باد ، هم بر گل ها و گياهان خوشبو مي وزد و هم بر بوته زار ، گل ها و گياهان خوشبو هستند كه رايحه هاي دل انگيز به اطراف خود مي افشانند .

     گاهي خدا بادهاي شديد درد و رنج را بر فرزندان خود مي وزاند تا توانائيهايي را كه خود در درون آنها نهاده است آشكار كند و آنها را در اطراف بگستراند .

     چراغ و مشعل هر چقدر بيشتر تكان داده شوند همان قدر نور بيشتري به اطراف خود مي پراكنند . زيباترين و عميق ترين جلوه هاي شخصيتي يك ايماندار حقيقي زماني نمايان مي شود كه شديدترين بادهاي مصيبت ها و تجربيات از سر او مي گذرند . او خم  نخواهند شد ، تلخي را به خود راه نخواهد داد ، ناله نارضايتي نخواهد كرد ، بلكه با روح متواضع و آرام ، عطر اعتمادعميق و تزلزل ناپذير خويش بر خداوند را ايجاد و در اطراف منتشر خواهد ساخت . بوي خوش پرستش ، ستايش و شكرگزاري در دردها و غم هاي طافت فرسا.

سخنان زبانم و تفكر دلم منظور نظر تو باشد، اي خداوند كه صخره من و نجات دهنده من هستي