« اگر ايمان به اندازه دانه خردلي مي داشتيد، بدين كوه مي گفتيد از اينجا بدانجا منتقل شو ، البته منتقل مي شد. ( متي 17 : 20 )

من سعي كردم كه كوهها را منتقل كنم ، اما موفق نشدم . همچنين هيچيك از فرزندان خدا را نمي شناسم كه بتوانند چنين كاري را نجام دهند.

از خداوند پرسيدم كه چگونه است كه سخنانش با واقعيت انطباق ندارد. شاگرد مسيح نبايد در دعا يكطرفه سخن بگويد ، بلكه بايد انتظار داشته باشد كه به سوالاتش پاسخ داده شود. من پاسخي براي سؤال خود دريافت كردم ، كه از اينقرار است :  « تو اي محبوب من ، علت اينكه نمي تواني كوهها را منتقل كني اين نيست كه به اندازه يك دانه خردل ايمان نداري . تو پر از ايمان هستي .  هيچكس از يك چكش هزار تني، نظير آنچه در صنايع سنگين به كار مي رود ، براي شكستن يك فندق استفاده نمي كند . چنين چكشي فقط مي تواند كارهاي عظيم به انجام رساند. به واسطه اين آيه ، خوانده شده اي كه كارهاي عظيم تر از سرگرم كردن خود با چيزهايي نظير انتقال كوهها ، انجام دهي . تو مي تواني خدا را به حركت واداري. به خاطر آور كه خدا چگونه تصميم گرفت كه قوم يهود را به خاطر پرستش گوساله طلايي نابود سازد و موسي با دعاي خود تصميم خدا را عوض كرد. ايجاد تغيير در احكام آسماني مهم تر از انتقال كوههاست .»

از آن به بعد ، ديگر سعي نكردم كه كوهها را منتقل سازم . ما با مسيح در جايهاي آسماني نشسته ايم و در اموري كه آنجا به وقوع مي پيوندد شركت داريم . و هنگامي كه در زندگي زميني خود با كوهها مواجه مي شويم ، لزومي ندارد كه آنها را منتقل نماييم . بلكه مي توانيم از سرمشق مسيح پيروي كنيم كه عروس او در موردش چنين مي گويد: « محبوب من اينك بر كوهها جستان و بر تلها خيزان مي آيد » ( غزل غزلها 2 : 8 ).

سعي نكنيد كه كوههاي مشكلات را در زندگي تان از سر راه برداريد؛ از روي آنها بپريد و با وجود آنها وظيفه مسيحي خود را به جا آوريد.

 

برادر فیلیپ