« ايشان جان خود را دوست نداشتند .» ( مكاشفه 12 : 11 )
امروز به شمال غربي شاخ آفريقا ، به كشوري به نام سومالي مي رويم .
در شنهاي سومالي سنگ نوشته ساده اي با اين مضمون به چشم مي خورد : « مرلين گرو ، 9 فوريه 1929 – 16 ژوئيه 1962 . عيسي گفت: هيچكس نزد پدر جز به وسيله من نمي آيد . ( يوحنا 14 : 16 )»
« گرو » ( Grave ) يك مبشر بود. يك ملاي مسلمان از روي خشم به او حمله كرده ، دوازده ضربه چاقو به او وارد آورد . دوروتي ، همسر گرو بعد از شنيدن سر وصدا ، سراسيمه از خانه بيرون آمد و ديد كه شوهرش در حال مرگ است . قاتل به سمت او برگشته ضربه چاقويي به ناحيه شكمش وارد كرد .
دروتي قبلا از خود سوال كرده بود كه آيا به عنوان مبشر در جاي مناسبي قرار گرفته است ، زيرا كه مطمئن نبود كه بتواند سوماليايي ها را دوست بدارد زيرا كه ايشان را تنبل ، متكبر و آماده براي كشتن مي دانست . اكنون كه بر روي زمين در خون خود مي غلطيد ، محبت جلجتا نسبت به سوماليايي ها در قلبش جاري شد . وي سلامت خود را باز يافت و ديگر در مورد دعوت خود شك نكرد .
سريع ترين راه براي مطمئن شدن از نجات اين است كه نوعي زحمت را به عنوان واقعيت نجاتتان تحمل كنيد؛ و سريع ترين راه براي اطمينان حاصل كردن از خوانده شدنتان اين است كه صليب خاصي را در ارتباط با اين خوانده شدگي بر دوش بگيريد . اگر بتوانيد نوعي بار سنگيني را به خاطر شوهر يا همسر يا دوستتان تحمل كنيد ، در اين صورت همان شوهر ، همسر يا دوستي را انتخاب كرده ايد كه مي بايست انتخاب مي كرديد.
ریچارد ورمبراند
سخنان زبانم و تفكر دلم منظور نظر تو باشد، اي خداوند كه صخره من و نجات دهنده من هستي
May this words of my mouth and this meditation of my heart be pleasing in your sight, Lord, my rock and my redeemer. Amen