« اما مريم ، بيرون قبر ، گريان ايستاده بود . » ( يوحنا 20 : 11 )
زني گريان وارد اداره پليس شد.
– « شوهرم را پيدا كنيد . من نمي توانم بدون او زندگي كنم . او ناپديد شده است!»
– « خواهش مي كنم خانم، اجازه دهيد كه مسائل را به ترتيب بررسي كنيم . شوهرتان كي ناپديد شده است ؟ »
– « يك هفته پيش! »
– « پس چرا تا امروز صبر كرديد و به ما خبر نداديد ؟ »
– آخه امروز روز دريافت حقوقش مي باشد !»
بسياري از ما فقط هنگامي كه به كمك خداوند نياز داريم و دوره بحراني را مي گذرانيم ، او را مي جوئيم ، نه به خاطر اينكه او را دوست داريم .
آيا مي توانيد نجات دهنده اي را دوست بداريد كه آويزان بر صليب ، مي گويد كه خدا فراموشش كرده است ؟ آيا محبت و عطريات خود را صرف نجات دهنده اي مرده مي كرديد كه نمي توانست به كسي كمك كند؟ مريم مجدليه اين كار را كرد.
وي سراپا محبت ، در كنار قبر او ايستاده ، مي گريست . كسي تمثيل وار مي گفت كه عيسي براي همين ، اين قدر زود از مردگان برخاست، چون روحش مريم را گريان در كنار قبر ديد و نتوانست اشكهاي او را تحمل كند.
نسبت به خدا و همنوعان تان محبتي بي شائبه و بي طمع نشان دهيد كه در اثر شرايط تغيير نيابد.
ریچارد ورمبراند
سخنان زبانم و تفكر دلم منظور نظر تو باشد، اي خداوند كه صخره من و نجات دهنده من هستي
May this words of my mouth and this meditation of my heart be pleasing in your sight, Lord, my rock and my redeemer. Amen