دوست عزیز هر گاه از شما سؤال شود که بهشت از آن کیست چه جواب خواهی داد؟ حتماً میگوئید از آن کسی است که اوامر الهی را بدون کم و کاست بجا آورده و بدون عیب و خطا زندگی خویش را در خدمت و دستگیری همنوع خود صرف کرده در عبادت و تقرب بخالق قصور نورزد و بطور کلی پاک و بیگناه باشد.
اگر چنین عقیده ای دارید واقعاً جواب بسیار خوب و پسندیده و قابل قبولی می باشد. اما نکته قابل توجه اینجاست که آیا در این دنیای پهناور یکنفر پاک و بیگناه یافت میشود که در حضور خدا ایستاده بگوید من پاک و بیگناه هستم ؟
اگر بطوردقیق به ادبیات جهان نظر کنیم خواهیم دید که همه انسان را گناهکار و مجرم شناخته و او را مورد نکوهش قرار داده بسوی پاکی و تقدس دعوت میکنند شعرا و عرفا نیز هر یک بنوبه خود بگناهان خویش اعتراف کرده از خدا طلب مغفرت نموده اند.
حال بگفته شاعر عارف ( سوزنی سمرقندی ) توجه فرمائید که چگونه بطور عجیبی بگناه خود اقرار و اعتراف نموده میگوید:
رفتـم بـدام دیـو و فتادم بـدام او وز دیو دیوتر گشتم از سیرت تباه
یکروز بیگناه نبودم بعمر خویش گویـا که بـود بیگنهی نزد من گنـاه
هر گونه گناه ز اعضای من برست چون از زمین نـم زده هر گونه گیاه
فردا به روز حشر که امروز منکرند اعضـای من بـود بر اعمـال من گواه
عصیان کنی و جای مطیعان طمع کنی بسیـار گلـه هاست بسودای ایـن کلاه
نه فقط ادبیات جهان انسان را مجرم و محکوم میداند بلکه وقتی به کتب مقدسه رجوع میکنیم بطریقی عجیب و انکار ناپذیرمی بینیم که انسان سرکش، گناهکار و نامطیع میباشد. اگر به زندگانی آدم و حوا نگاه کنیم بگناهکار بودن انسان بهتر پی خواهیم برد چونکه بجای هزاران قوانین و احکامیکه امروزه داریم خدا فقط یک حکم به آنها داد ولی نتوانستند آن یک حکم را بجا آرند بر خلاف امر الهی رفتار کرده رای خویش را بر اراده خدا مقدم شمردند از این جهت ازباغ عدن رانده شدند. شیخ بهائی نیز در خصوص کناه آدم و رانده شدنش از باغ عدن چنین میگوید:
جد تو آدم بهشتش جای بود قدیسان کردند بهر او سجود
یک گنه چون کرد گفتندش تمام مذبتی مذبت برد بیرون خرام
تو طمع داری که با چندین گناه داخل جنت شوی ای رو سیاه
حافظ شیرازی نیز در باره اینکه چگونه آدم بهشت جاودان را از دست داده و بیرون رانده شده چنین میفرماید:
پدرم روضه رضوان بدو گندم بفروخت نا خلف باشم اگر من بجوی نفروشم
همچنین داود بگناه خود اعتراف کرده میگوید:
ای خدا بر حسب رحمت خویش بر من رحم فرما و بر حسب کثرت رأفت خود گناهانم را محو ساز و مرا از عصیانم بکلی شستشو ده و از گناهانم طاهر کن زیرا که من به گناه خود اعتراف میکنم و گناهم همیشه در نظر من است.
سلیمان نیز میفرماید:
زیرا که مرد عادلی در دنیا نیست که همیشه نیکوئی بورزد و هیچ خطا ننماید.
پولس رسول عیسی مسیح چنین میفرماید:
کسی عادل نیست یکی هم نی، کسی فهیم، کسی طالب خدا نیست همه گمراه شده و باطل گردیده اند نیکو کاری نیست ، یکی هم نی، زیرا همه گناه کرده اندو از جلال خدا قاصر میباشند.
بجائیکه دهشت خورند انبیاء تو عذر گنه چه داری بیا
نه فقط ادبیات جهان و کلام انبیا انسان را گناهکار میداند بلکه تمام دستگاههای انتظامی و تشکیلات این جهان نیز دلیل قاطعی است بر اینکه انسان شریر و سرکش میباشد زیرا که شهربانی، دادگستری، قوانین، زندانها و کلیه نیروهای انتظامی جهانبرای همین برقرار گریده اند تا از تجاوزات گناه آلود بشر جلوگیری نمایند. گذشته از همه اینها اگر به اطراف خود نگاه کنیم و به بی عدالتیهایی که از مردم جهان سر میزند بنگریم که چه قتلها، زناها، دزدیها و برادرکشی ها میکنند تصدیق خواهیم کرد که انسان سرکش، خودخواه، متمرد، خودرای و مجرم است. وقتی که به گذشته زندگی خود نگاه میکنیم جز گناه و ناپاکی و قصور چیز دیگری نمی یابیم هر به فکر گناهان حود می افتم تصدیق میکنم که مستحق آتش جهنم میباشم از یاد آوری اعمال گناه آلودم خجل و شرمسارم یقین دارم هرگاه شما نیز اندکی به گذشته زندگی خود نظر کنیدو از روی حق و حقیقت مانند یک قاضی عادل بر اعمال و رفتار خویش داوری نمائید در حضور خدای پاک خود را فردی گناهکار و محکوم خواهید یافت. در حقیقت هیچکس جز خدای دانا درون گناه آلود من و شما را نمی شناسد چنانکه سوزنی سمرقندی میگوید:
زهر بـدی که تـو گوئی هـزار چنـدانـم مرا نداند از آن گونه کس که میدانم
در آشکار بــدم در نهــان زبــد بـدتـرم خـدای دانـد و بس آشکار و پنهانــم
بیک صغیره مرا راهنمای شیطان بود بصد کبیره کنون راهنمای شیطانـم
بـــدی فـروشــــد نیکــی ستـانــد و من بدین تجارت از او شادمان و خندانم
و سعدی نیز میگوید:
سعدیا راستی زغیر مجوی که در وجود خودت نمیابی
دوست گرامی شما ومیتوانید از دوستان دور و نزدیک خود سؤال کنید که آیا آنها بیگناه هستند و یا اینکه یکنفر بیگناه را سراغ دارند که با کمال جرات وآرامش بگوید: من از کلیه گناهان مبرا بوده و در تمام مدت حیات خود مرتکب گناهی نشده ام؟! من که تا کنون با چنین انسانی برخورد نکرده ام.
روزی از یکی از استادانم که کمال اعتماد و اطمینان را باو داشتم پرسیدم که آیا در حضور خدای پاک و مقدس کسی بیگناه یافت میشود؟ پاسخی که بمن داد بسی یأس آور و عجیب بود چونکه گفت: من در حضور خدا گناهکارترین فرد جهان هستم، اما راجع بدیگران خودشان باید قضاوت نمایند که آیا پاکند یا خیر!
در قانون کشوری با ضمانت یا اعتبار کسی که خارج از زندان باشد یک زندانی را میتوان آزاد کرد ولی از خود زندانیان هر چند ثروتمند و با اعتبار هم باشند هیچکدام نمیتوانند برای رفقای زندانی خود ضمانت نمایند چونکه همه آنها محکوم و مقصر میباشند. پس وقتی که بعالم روحانی نیز نگاه میکنیم میبینیم که همه در زندان کناه گرفتار هستیم و کسی خارج از زندان نیست که بتواند در حضور خدا ضمانت نموده ما را از زندان گناه نجات بخشد.
دوست گرامی برای اینکه در زندان گناه هلاک نشویم و از حیات جاودانی که نزد خدا برای انسان مهیا کردیده بی بهره نمانیم چاره چیست؟ آیا تا بحال در باره رهائی خود از زندان گناه و چگونگی حیات جاودانی فکر کرده اید؟
پوشیده نیست که پدران و مادران برای نجات فرزندان ناخلف و سرکش خود که بعلت خطا و عصیان زندانی میشوند با تمام قوه و قدرت خویش میکوشند تا راهی ذا جهت خلاصی نجات فرزندان خود پیدا کرده آنان را آزاد سازند، مگر خدای مهربان که از روی محبت این جهان را بوجود آورد و ما را خلق فرمود و همه چیزهای نیکو را بفراوانی بما عطا کرده از پدر و مادر مهربانتر نیست؟ آیا بدون اینکه راه خلاصی از کناه را فراهم سازد میگذارد که فرزندانش در زندان گناه مرده از حیات ابدی محروم شوند؟ البته که جواب منفی است.
پس راه خلاص و نجات از زندان گناه برای بشر گناهکار چیست؟ راهیکه خدا برای نجات
فرزندان سرکش ویاغیش فراهم ساخته کدام است؟
در این دنیا برای خلاصی شخصی که زندانی است سه را وجود دارد:
1 – بیگناهی او معلوم گردد.
2 – شخص زندانی جرم خطای خویش را بکشد.
3 – بوسیله یک ضامن نیکو و با اعتبار از زندان آزاد شود.
در عالم روحانی نیز همینطور است.
اولاً ثابت شود که ما گناهکار نیستیم ولی همانطوریکه قبلاً اشاره شد شخص بیگناهی وجود ندارد. دوماً اینکه جرم گناه خود را بکشیم. مسلم است که اگر گناهکاری جرم خطای خویش را که همان آتش جهنم است بکشد هلاک خواهد شد. سوماً اینکه بوسیله یک نفر واسطه مطلقاً نیکو و بیگناه آزاد شویم.
حال این شخص مطلقاً نیکو و بیگناه را در کجا میتوانیم پیدا کنیم؟ او کیست؟ نام او چیست؟ او همانا عیسی مسیح است که خدا از ابتدای عالم او را معین کرده تا نجات دهنده انسان از زندان گناه باشد. چنانکه اشعیاء نبی در دو هزار و هفتصد سال قبل از زبان عیسی مسیح پیشگویی کرده چنین میگوید:
روح خداوند بر من است تا شکسته دلان را التیام بخشم واسیران را برستگاری و محبوسان را به آزادی ندا کنم و از سال پسندیده خداوند ندا کنم و جمیع ماتمیان را تسلی بخشم.
جبرئیل فرشته منجی بودن عیسی مسیح را بدین طریق به یوسف اطلاع داده فرمود:
او (مریم) پسری خواهد زائید و نام او را عیسی خواهی نهاد زیرا که او امت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید.
در شبی که عیسی مسیح متولد شد فرشته خداوند به عده ای از شبانان ظاهر شده فرمود:
اینک بشارت خوشی عظیم بشما میدهم که برای جمیع قوم خواهد بود که امروز نجات دهنده ای که مسیح خداوند باشد متولد گردید.
یحیی تعمید دهنده وقتیکه دید عیسی مسیح بجانب او می آید بهمه منتظرین نجات فرمود:
اینک بره خدا که گناه جهان را بر میدارد.
خود عیسی مسیح میفرماید:
من قیامت و حیات هستم هر که به من ایمان آورد تا به ابد نخواهد مرد.
عیسی مسیح هیچ گناه نکرد. تمام زندگی او پاک و مقدس بود. یکبار خود عیسی مسیح در مقابل عده ای از دوستان و دشمنانش که با زندگی روزانه او تماس داشتند پرسید و گفت:
کیست که مرا بگناهی محکوم سازد.
حتی کسی نتوانست لب بسخن گشاید در این زمینه پولس رسول اینگونه شهادت میدهد:
زیرا او را که گناه نشناخت در راه ما گناه ساخت تا ما در وی عدالت خدا شویم
همچنین پطرس شاگرد عیسی مسیح نیز اینگونه شهادت میدهد:
او (عیسی) هیچ گناه نکرد مکر در زبانش یافت نشد.
یوحنا نیز شهادت میدهد:
او (عیسی) ظاهر شد تا گناهان را بر دارد و در وی هیچ گناه نیست.
پولس رسول در باره مقصود آمدن عیسی مسیح بدنیا میفرماید:
این سخن امین است و لایق قبول تام که عیسی مسیح بدنیا آمد تا گناهکاران را نجات بخشد.
همچنین در مورد نجات ما از گناه بوسیله عیسی مسیح، اشعیاء نبی میفرماید:
لیکن او غمهای ما را بر خود گرفت و دردهای ما را بر خویش حمل نمود. و حال آنکه بسبب تقصیرهای ما مجروح و بسبب گناهان ما کوفته گردید و تأدیب سلامتی ما بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم. جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هریکی از ما براه خود برگشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد.
یوحنا شاگرد عیسی مسیح میفرماید:
خدا جهان را اینقدر محبت نمود که عیسی مسیح را داد تا هر که به او ایمان آرد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد. زیرا خدا او را در جهان نفرستاد تا به جهان داوری کند بلکه تا بوسیله او جهان نجات یابد.
خود عیسی مسیح میفرماید:
من آمده ام تا گمشده را بجویم و نجات بخشم.
روحانیون قوم یهود چون دیدند که عیسی مسیح اوقات خود را با گناهکاران و منفورین جامعه صرف میکند گفتند:
او رسول خدا نیست بلکه رفیق گناهکاران میباشد.
چون عیسی مسیح این را شنید به آنها فرمود:
تندرستان احتیاج به طبیب ندارند بلکه مریضان و من نیامده ام تا عادلان را بلکه گناهکاران را به توبه دعوت کنم.
عیسی مسیح از تمام مردم جهان دعوت کرده میفرماید:
اینک بر در ایستاده میکوبم اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نیز با من.
دوست گرامی عیسی مسیح بر طبق آن مأموریت الهی که به او محول گردیده است بر در قلب تو ایستاده است لاینقطع میکوبد و هر آن انتظار آن را دارد که شما در قلب خود را بروی او بگشایی و اجازه ورود داده بگذارید که به قلب شما داخل گردیده طمع، نفرت، جاه طلبی، تکبر، خودخواهی، قتل و شهوت پرستی را که بر خلاف اراده خداوند است با صمیمیت و نیروی الهی خود بیزون رانده بجای آنها روح محبت،خدمت گذاری، فداکاری، نیکوئی، راستی ، سلامتی، آرامش، نوع پروری، صمیمیتو پاکی ایجاد نماید و شما را شایسته آن گرداند که مانند خود او فرزند روحانی خدای متعال گردید و خانه دلتان مسکن دائمی خدا گردد.
خانه دل هر چه توانی بساز هر چه توان ساخت در این یک بناست
کعبه دل مسکن شیطان مکن پاک کن این دل که جای خداست
وقت از طلا گرانبهاتر است هر روز که میگذرد یک قدم به قبر نزدیکتر میشوی قبل از فرا رسیدن آن روز خود را به خدا تسلیم کن و حیات ابدی را بوسیله ایمان به عیسی مسیح کسب نما.
در خاتمه خواهر و برادر ایرانیم تقاضا میکنم که به این گفته عیسی مسیح عمیقا فکر کنید:
من راه و راستی و حیات هستم هیچکس نزد پدر(خدا) جز بوسیله من نمی آید.
سعيد از لندن