باب چهارم آيات يازدهم تا هفدهم

2009/08/19

4 : 11 – 12  
11 اي برادران، يكديگر را ناسزا مگوييد زيرا هر كه برادر خود را ناسزا گويد و بر او حكم كند، شريعت را ناسزا گفته و بر شريعت حكم كرده باشد. لكن اگر بر شريعت حكم كني، عامل شريعت نيستي بلكه داور هستي.

{jwplayer}http://www.busyweb.org/eichurch/Audio/22.mp3{/jwplayer}

12 صاحب شريعت و داور، يكي است كه بر رهانيدن و هلاك كردن قادر مي باشد. پس تو كيستي كه بر همسايه خود داوري مي كني؟

ت  تفسيري

11 برادران عزيز، از يكديگر بدگويي نكنيد و ايراد نگيريد و يكديگر را محكوم ننماييد. زيرا اگر چنين كنيد، در واقع از احكام خدا ايراد گرفته و آن را محكوم كرده ايد. اما وظيفه شما قضاوت درباره احكام خدا نيست ، بلكه اطاعت از آن . 12 فقط آن كسي كه اين احكام را وضع كرد، قادر است به درستي در ميان ما داوري كند. تنها اوست كه مي تواند ما را نجات دهد يا هلاك كند. پس شما چه حق داريد كه درباره ديگران داوري كنيد و از ايشان خرده بگيريد؟ انسان نمي داند فردا چه مي شود .

يعقوب در اين آيات ، گناه ديگري به نام بدگويي و ايراد گيري و محكوميت را به ميان مي كشد .    ما بايد آگاه باشيم كه انتقاد صحيح را با اين ها برابر ندانيم .  گرچه ممكن است نام اين بدگويي و ايراد گيري و محكوميت را براي هدف نادرست خود ،  انتقاد بناميم .

خوب خواهد شد كه هر وقت مي خواهيم از خواهر و برادر خود بد گويي نماييم اين   3   سئوال را از خودمان بپرسيم :

1 –  بدگويي و ايراد گيري و محكوميت خواهر و برادر من ، چه نفعي براي او خواهد داشت ؟

2 –  بدگويي و ايراد گيري و محكوميت خواهر و برادر من ، چه نفعي براي خود من خواهد داشت ؟

3 –  آيا با انجام دادن آن ، خدا جلال خواهد يافت ؟

خداوند ما عيسي مسيح به ما ياد داده است كه همسايه خود را همچون خود محبت نماييم :  اين همسايه هم خواهر و برادر ما است و هم بي ايمانان  در اطراف ما .

لوقا 10 : 27

جواب داده، گفت: اينكه خداوند خداي خود را به تمام دل و تمام نفس و تمام توانايي و تمام فكر خود محبّت نما و همسايه خود را مثل نفس خود .

پس اگر ما به ضد خواهر و برادر خود داريم اقدام مي نماييم ، در اصل بر عليه  فرامين خداوند عمل مي نماييم و خود را در جاي او كه داور  است مي گذاريم و اين خود گناه بزرگي است . درحاليكه خداوند داور عادل است .

متي 7 : 1   حكم مكنيد تا بر شما حكم نشود .

حال ممكن است اين سئوال پيش بياد كه : اگر خواهري و برادري خطا كرده باشد چي ؟

اگر همچين چيزي وجود دارد بايد به آموزه اساس كلام خدا مراجعه كرد كه خدا افرادي را براي اين منظور در كليسا گذاشته است همانند ، شبانان و رهبران .  بايد به شبان اطلاع داد و مطلب را به آنها سپرد و آنها نيز بايد با حكمت الهي به آن رسيدگي نمايند و در هر حالت هم اعضا و هم شبانان و رهبران اجازه ندارند ، مخصوصا به چيزي داوري نمايند كه مشهود نيست و اگر هم مشهود است بايد با آگاهي كامل با آن روبرو شوند .

همه ما موظف هستيم كه در برابر گناه بايستيم ، اما بايد مواظب باشيم كه كاسه داغتر از آش نباشيم .  هدف ما كمك كردن به خواهر و برادر است كه ضعيف است و دانسته يا ندانسته كاري را كرده است . اگر ببيند كه ما از او بدگويي كرده و ايراد او را به همه گفته ايم و داوري نيز كرده ايم ، اين جاست كه باعث هلاك شدن او خواهيم شد و خداوند خون او را از ما خواهد خواست .

1 تيموتاوس 3 : 1 – 15   ت  قديمي

1 اين سخن امين است كه اگر كسي منصب اسقفي را بخواهد، كار نيكو مي طلبد.
2 پس اسقف بايد بي ملامت و صاحب يك زن و هشيار و خردمند و صاحب نظام و مهمان نواز و راغب به تعليم باشد؛
3 نه ميگسار يا زننده يا طمّاع سود قبيح بلكه حليم و نه جنگجو و نه زرپرست.
4 مُدَبّر اهل خانه خود به نيكويي و فرزندان خويش را در كمال وقار مطيع گرداند،
5 زيرا هرگاه كسي نداند كه اهل خانه خود را تدبير كند، چگونه كليساي خدا را نگاهباني مي نمايد؟
6 و نه جديد الايمان كه مبادا غرور كرده، به حكم ابليس بيفتد.
7 اما لازم است كه نزد آناني كه خارجند هم نيك نام باشد كه مبادا در رسوايي و دام ابليس گرفتار شود.
8 همچنين شمّاسان باوقار باشند، نه دو زبان و نه راغب به شراب زياده و نه طمّاعِ سود قبيح؛
9 دارندگان سرّ ايمان در ضمير پاك.
10 اما بايد اول ايشان آزموده شوند و چون بي عيب يافت شدند، كار شمّاسي را بكنند.
11 و به همينطور زنان نيز بايد باوقار باشند و نه غيبت گو بلكه هشيار و در هر امري امين.
12 و شمّاسان صاحب يك زن باشند و فرزندان و اهل خانه خويش را نيكو تدبير نمايند،
13 زيرا آناني كه كار شمّاسي را نيكو كرده باشند، درجه خوب براي خويشتن تحصيل مي كنند و جلادت كامل در ايماني كه به مسيح عيسي است. 14 اين را به تو مي نويسم به اميد آنكه به زودي نزد تو آيم.
15 ليكن اگر تأخير اندازم، تا بداني كه چگونه بايد در خانه خدا رفتار كني كه كليساي خداي حيّ و ستون و بنياد راستي است.

ت  تفسيري

اين گفته صحيح است كه اگر كسي مشتاق است كشيش شود، در آرزوي كار خوبي است . 2 اما كشيش بايد شخص نيك و درستي باشد تا كسي نتواند عيبي در او بيابد. او بايد شوهر وفادار يك زن باشد؛ خويشتندار بوده ، عاقلانه فكر كند؛ منظم و خوش رفتار باشد؛ درِ خانه اش بايد به روي مهمان باز باشد و مشتاق تعليم كلام خدا باشد. 3 او نبايد مشروبخوار و تندخو و اهل دعوا باشد بلكه ملايم و مهربان ؛ پول دوست نيز نباشد. 4 بايد سرپرست خوبي براي خانواده اش باشد و فرزندانش را طوري تربيت كند كه در كمال احترام از او اطاعت نمايند، 5 زيرا اگر كسي نتواند خانواده خود را اداره كند، چگونه خواهدتوانست كليسا را اداره و خدمت نمايد؟ 6 كشيـش نبايد تازه ايمان باشد، زيرا ممكن است از اينكه اينقدر زود به اين مقام گمارده شده ، دچار غرور گردد؛ غرور نيز نخستين گام بسوي سقوط است ، همانطـور كـه شيـطان نيـز از همـين راه سقـوط كـرد. 7 كشيش در خارج كليسا، در ميان مردم غيرمسيحي نيز بايد شهرت خوب داشته باشد، تا شيطان نتواند او را بوسيله اتهامات گوناگون به دام بيندازد، و دست و پاي او را براي خدمت به اعضاي كليسا ببندد. 8 شماسان كه دستياران كشيش كليسا هستند، بايد مانند او اشخاصي محترم باشند. ايشان نبايد دورو، مشروبخوار و يا پول دوست باشند؛ 9 بلكه بايد با تمام وجود، مسيح را كه منبع مخفي ايمانشان است ، پيروي كنند. 10 اما پيش از آنكه كسي را به مقام شماسي بگماري ، اول وظايف ديگري در كليسا به او محول كن ، تا خصوصيات و توانايي هاي او را بيازمايي . اگر از عهده وظايفش بخوبي برآمد، آنگاه او را به شماسي منصوب كن . 11 همسران شماسان نيز بايد محترم و باوقار باشند و درباره ديگران بدگويي نكنند، بلكه خويشتندار و قابل اعتماد باشند. 12 شماس بايد فقط يك زن داشته باشد و نسبت به او وفادار بوده ، سرپرست خوبي براي خانواده خود باشد. 13 شماساني كه خوب خدمت كنند، اجر خوبي بدست خواهند آورد، زيرا هم مورد احترام مردم خواهند بود و هم ايمان و اعتمادشان به مسيح نيرومندتر خواهـد گرديـد. 14 با اينكه اميدوارم بزودي نزد تو بيايم ، اما اين نكات را مي نويسم ، 15 تا اگر آمدنم به تأخير افتاد، بداني چه نوع افرادي را براي خدمت به كليساي خداي زنده انتخاب كني ، كليسايي كه خانه خدا و ستون و پايه حقيقت است .

بايد به اين نكته مهم توجه كرد كه :  هم شبانان و هم رهبران همواره در آزمايش هستند و اين طور نيست كه حال چون به اين سِمّت رسيده اند هر كاري كه بخواهند انجام خواهند داد ، بلكه اگر در اين امتحان رد شدند ، بايد در مورد انتخاب آنها تجديد نظر كرد .

براي اطلاع همه ما :  در اصل زماني بدگويي و ايراد گيري و داوري مي آيد كه ما حالت دخالت در امور ديگران را كه معروف به فضولي است را داشته باشيم كه اين روش هلاك كننده است و هيچ بركت در آن نيست .

باز مي بينيم كه چقدر زبان در اين مسائل دخيل است .

4 : 13 – 15
13 هان، اي كساني كه مي گوييد: «امروز و فردا به فلان شهر خواهيم رفت و در آنجا يك سال بسر خواهيم برد و تجارت خواهيم كرد و نفع خواهيم بُرد»، 14 و حال آنكه نمي دانيد كه فردا چه مي شود؛ از آنرو كه حيات شما چيست؟ مگر بخاري نيستيد كه اندك زماني ظاهر است و بعد ناپديد مي شود؟ 15 به عوض آنكه بايد گفت كه «اگر خدا بخواهد، زنده مي مانيم و چنين و چنان مي كنيم.»

يعقوب نكته مهم ديگري را براي ما عنوان مي كند و آنرا به نوعي به غرور و تكبر ما كه مي تواند ما را به انجام گناه بكشاند  ، ربط مي دهد

اگر به آنچه كه در اين آيات نوشته شده بدقت توجه نماييم ، متوجه نكات مهم كه يعقوب مي خواهد ما آنها را متوجه شويم ، خواهيم شد .

اي كساني كه مي گوييد اشاره به همه ما است :  در راستا و امر تجارت ، يا هر چيز ديگر ،  به اين نكات مهم احتياج داريم :

1 –   زمان : امروز و فردا

2 –   محل تجارت :  فلان شهر

3 –   مدت :  يك سال

4 –   هدف :  تجارت ( خريد و فروش )

5 –   نتيجه :  نفع بردن

اگر در اين نكات مهم من همش ، من ، من كنم ، جايي را براي خدا نمي گذارم و او را در هدفي كه دارم شريك نمي كنم .  اين دقيقا روشي بود كه شيطان دچار آن شد و نتيجه آن سقوط او بود :

اشعيا 14  : 13 – 16
13 و تو در دل خود مي گفتي: «به آسمان صعود نموده، كرسي خود را بالاي ستارگان خدا خواهم افراشت، و بر كوه اجتماع در اطراف شمال جلوس خواهم نمود.
14 بالاي بلنديهاي ابرها صعود كرده، مثل حضرت اعلي خواهم شد.»
15 لكن به هاويه به اسفلهاي حُفره فرود خواهي شد.
16 آناني كه تو را بينند بر تو چشم دوخته و در تو تأمل نموده،‌ خواهند گفت: «آيا اين آن مرد است كه جهان را متزلزل و ممالك را مرتعش مي ساخت ؟

ت  تفسيري

13 در دل‌ خود مي‌گفتي‌: «تا به‌ آسمان‌ بالا خواهم‌ رفت‌، تخت‌ سلطنتم‌ را بالاي‌ ستارگان‌ خدا خواهم‌ نهاد و بر قله‌ كوهي‌ در شمال‌ كه‌ خدايان‌ بر آن‌ اجتماع‌ مي‌كنند جلوس‌ خواهم‌ كرد. 14 به‌ بالاي‌ ابرها خواهم‌ رفت‌ و مانند خداي‌ متعال‌ خواهم‌ شد.» 15 اما تو به‌ دنياي‌ مردگان‌ كه‌ در قعر زمين‌ است‌، سرنگون‌ شدي‌. 16 اينك‌ وقتي‌ مردگان‌ تو را مي‌بينند به‌ تو خيره‌ شده‌، مي‌پرسند: «آيا اين‌ همان‌ كسي‌ است‌ كه‌ زمين‌ و قدرت‌هاي‌ جهان‌ را مي‌لرزاند ؟

در دل خود مي گفتي  :

1 –   من بالا خواهم رفت .

2 –   من خواهم نهاد .

3 –   من جلوس خواهم كرد .

4 –   من به بالاي ابرها خواهم رفت .

5 –   من مانند خدا خواهم شد .

نتيجه اي را كه از غرور و تكبر نصيبش شد ، جوابي است كه از خدا گرفت :

لكن به هاويه به اسفلهاي حُفره فرود خواهي شد   ،  ت  تفسيري :    اما تو به‌ دنياي‌ مردگان‌ كه‌ در قعر زمين‌ است‌، سرنگون‌ شدي‌ .

انسان در برابر آينده ضعيف است ،  آينده را خدا مي داند و آينده در دستهاي او است .

4 : 14
14 و حال آنكه نمي دانيد كه فردا چه مي شود؛ از آنرو كه حيات شما چيست؟ مگر بخاري نيستيد كه اندك زماني ظاهر است و بعد ناپديد مي شود ؟
ت   تفسيري :
14 شما چه مي دانيد فردا چه پيش خواهد آمد؟ عمر شما مانند مه صبحگاهي است كه لحظه اي آن را مي توان ديد و لحظه اي بعد محو و ناپديد مي شود .

بنابراين مخصوصا براي ما ايمانداران كاملا اشتباه است كه ، خدا را در فرداي خود قرار ندهيم .  يك ايماندار درست و خوب و رشد كرده بر اساس كلام خدا و هدايت روح خدا ، خداوند خود را در هر آن و ثانيه و لحظه و در هر شرايط ، شريك مي گرداند .

امثال 3 : 28

به همسايه خود مگو برو و بازگرد، و فردا به تو خواهم داد، با آنكه نزد تو حاضر است .

امثال 17 : 1

درباره فردا فخر منما، زيرا نمي داني كه روز چه خواهد زاييد .

ت  تفسيري

درباره‌ فرداي‌ خود با غرور صحبت‌ نكن‌، زيرا نمي‌داني‌ چه‌ پيش‌ خواهد آمد .

زيرا ما نمي دانيم فردا چه خواهد شد .  پس ، نيكويي امروز را بايد در همان روز انجام داد  و بدي امروز را به فردا نبريم :

متي 6 : 34

پس در انديشه فردا مباشيد زيرا فردا انديشه خود را خواهد كرد. بدي امروز براي امروز كافي است .

ت   تفسيري

پس غصه فردا را نخوريد، چون خدا در فكر فرداي شما نيز مي باشد. مشكلات هر روز براي همان روز كافي است ؛ لازم نيست مشكلات روز بعد را نيز به آن بيفزاييد.»

4 : 15
15 به عوض آنكه بايد گفت كه «اگر خدا بخواهد، زنده مي مانيم و چنين و چنان مي كنيم.»

اگر اراده خدا را در تمام امورات زندگي خود قرار دهيم و او را شريك مسائل خود بدانيم ، آنگاه خدا در تصميمات ما ، در حركت ما خود را شريك خواهد كرد .

خدا مخالف برنامه ريزي ما براي درس و كار و زندگي نيست ، بلكه او مايل است وقتي كه او را دخيل داديم بر حسب اراده خودش كه بهترين براي ما است ، امورات ما را كمك كند .

1 قرنتيان 3 : 7

لهذا نه كارنده چيزي است و نه آب دهنده بلكه خداي روياننده .

پولس رسول را نمونه اي در اين مورد مي بينيم :

اعمال رسولان 18 : 21

بلكه ايشان را وداع كرده، گفت كه «مرا به هر صورت بايد عيد آينده را در اورشليم صرف كنم. ليكن اگر خدا بخواهد، باز به نزد شما خواهم برگشت.» پس از افسس روانه شد .

1 قرنتيان 4 : 19

لكن بزودي نزد شما خواهم آمد، اگر خداوند بخواهد و خواهم دانست نه سخن متكبّران را بلكه قوّت ايشان را .

1 قرنتيان 16 : 7

زيرا الآن كه اراده ندارم در بين راه شما را ملاقات كنم، چونكه اميدوارم مدّتي با شما توقّف نمايم، اگر خداوند اجازت دهد .

عبرانيان 6 : 3

و اين را بجا خواهيم آورد هرگاه خدا اجازت دهد .

لوقا 12 : 16 – 21
16 و مَثَلي براي ايشان آورده، گفت: «شخصي دولتمند را از املاكش محصول وافر پيدا شد.
17 پس با خود انديشيده، گفت چه كنم؟ زيرا جايي كه محصول خود را انبار كنم، ندارم.
18 پس گفت چنين مي كنم انبارهاي خود را خراب كرده، بزرگتر بنا مي كنم و در آن تمامي حاصل و اموال خود را جمع خواهم كرد.
19 و نفس خود را خواهم گفت كه اي جان اموالِ فراوانِ اندوخته شده بجهت چندين سال داري. الحال بيارام و به اكل و شرب و شادي بپرداز.
20 خدا وي را گفت اي احمق در همين شب جان تو را از تو خواهند گرفت، آنگاه آنچه اندخته اي، از آنِ كِه خواهد بود؟
21 همچنين است هر كسي كه براي خود ذخيره كند و براي خدا دولتمند نباشد.»

1 –  چه كنم ؟

2 –  چنين مي كنم .

3 –  خراب كرده بزرگتر بنا خواهم كرد .

4 –  جمع خواهم كرد .

5 –  به خودم خواهم گفت .

6 –   اموال اندوخته اي و براي چندين سال داري

7 –  استراحت خواهم كرد .

8 –  كِيف خواهم كرد .

20 خدا وي را گفت اي احمق در همين شب جان تو را از تو خواهند گرفت، آنگاه آنچه اندخته اي، از آنِ كِه خواهد بود؟
21 همچنين است هر كسي كه براي خود ذخيره كند و براي خدا دولتمند نباشد.»

كسي كه در خداوند ثروتمند است چنين خواهد گفت :

1 –  خداوندا چه كنم ؟

2 –  چون تو مرا هدايت كردي اين كار را خواهم كرد .

3 –  به فيض تو خراب خواهم كرد و به فيض تو بزرگتر بنا خواهم كرد .

4 –  به خودم خواهم گفت اين من نبودم بلكه از فيض تو بود خداوندم .

5 –   با بركتي كه به من دادي براي ساليان زياد نيز دارم .

6 –  حالا بركت ترا ديده از اموالم موجب بركت ديگران خوهم بود .

7 –  از تلاش خود و بركت تو ، استراحت و آرامش خواهم داشت .

8 –  حالا ترا پرستيده و در تو شادي و كِيف خواهم كرد .

از كجا يك ايماندار خوب مي تواند اين خصوصيات خوب را داشته باشد ؟

از آنجايي كه خود را 100%  به اراده خدا سپرده باشد و تعليم دعاي خداوند براي شاگردان را آموخته باشد :

متي 6 : 10

ملكوت تو بيايد. اراده توچنانكه در آسمان است، بر زمين نيز كرده شود .

متي 26 : 42

و بار ديگر رفته، باز دعا نموده، گفت: «اي پدر من، اگر ممكن نباشد كه اين پياله بدون نوشيدن از من بگذرد، آنچه اراده تو است بشود.»

مسيحيان اوليه معمولا  وقتيكه نامه خود را به اتمام مي رسانيدند ، مخفف D.V   در آخر نامه خود ذكر مي كردند .

D.V   مخفف  :   Deo  Volente   بود كه به معني :  خدا بخواهد است .

4 : 16

امّا الحال به عُجب خود فخر مي كنيد و هر چنين فخر بد است .

هزاره نو :

حال آنکه شما با تکبّر فخر مي‌کنيد. هر فخري از اين‌‌گونه، بد است .

ت   تفسيري :

در غير اينصورت ، شما مغرور و خودپسند هستيد و به نقشه ها و برنامه هاي خود مي باليد؛ و چنين شخصي هرگز نمي تواند خدا را خشنود سازد .

غرور و تكبر ، فخر كاذب را براي ما خواهد آورد :

12 قرنتيان 11 : 30

اگر فخر مي بايد كرد از آنچه به ضعف من تعلّق دارد، فخر مي كنم .

ت  تفسيري :

اگر قرار باشد از خود تعريف و تمجيد كنم ، ترجيح مي دهم از چيزهايي باشد كه ضعف مرا نشان مي دهند.

2 قرنتيان 12 : 5 – 10
5 از چنين شخص فخر خواهم كرد، ليكن از خود جز از ضعفهاي خويش فخر نمي كنم.
6 زيرا اگر بخواهم فخر بكنم، بي فهم نمي باشم چونكه راست مي گويم. ليكن اجتناب مي كنم مبادا كسي در حقّ من گماني برد فوق از آنچه در من بيند يا از من شنود.
7 و تا آنكه از زيادتيِ مكاشفات زياده سرافرازي ننمايم، خاري در جسم من داده شد، فرشته شيطان، تا مرا لطمه زند، مبادا زياده سرافرازي نمايم.
8 و درباره آن از خداوند سه دفعه استدعا نمودم تا از من برود.
9 مرا گفت: «فيض من تو را كافي است، زيرا كه قوّت من در ضعف كامل مي گردد.» پس به شادي بسيار از ضعف هاي خود بيشتر فخر خواهم نمود تا قوّت مسيح در من ساكن شود.
10 بنابراين، از ضعف ها و رسوايي ها و احتياجات و زحمات و تنگيها بخاطر مسيح شادمانم، زيرا كه چون ناتوانم، آنگاه توانا هستم.

ت  تفسيري

5 من مي توانم به اين رويداد با ارزش ببالم ، اما چنين نخواهم كرد. تنها چيزي كه به آن فخر مي كنم ، ضعفهايم است ؛ و نيز به بزرگي خدا مي بالم كه از چنين ضعفي ، براي جلال خود استفاده مي كند. 6 اگر از خود تعريف كنم ، كاري احمقانه نكرده ام ، زيرا هر چه بگويم حقيقت خواهد داشت . اما نمي خواهم كسي بيش از آنچه در زندگي و گفتار من مي بيند، برايم ارزش قائل شود. 7 اما براي آنكه از اين مكاشفات خارق العاده و مشاهدات روحاني ، احساس غرور به من دست ندهد، خدا اجازه داد كه عارضه اي همچون خار دربدنم بوجود آيد. او اجازه داد فرستاده شيطان مرا رنج دهد و بدينوسيله مانع غرور من گردد. 8 سه بار به خداوند التماس كردم كه مرا از آن رهايي دهد. 9 اما او هر بار خواهش مرا رد كرد و فرمود: «من با تو هستم و همين تو را كافي است ، زيرا قدرت من در ضعف تو بهتر نمايان مي شود!» پس حال با شادي به ضعفهاي خود مي بالم . شادم از اينكه زندگي ام قدرت مسيح را نمايان مي سازد، و نه توانايي ها و استعدادهاي خودم را. 10 پس ، از داشتن آن «خار» خوشحالم ؛ از اهانتها، سختي ها، جفاها و مشكلات نيز شادم ؛ چون مي دانم كه همه اينها باعث جلال مسيح مي شود. زيرا وقتي ضعيفم ، آنگاه توانا هستم ؛ هر چه كمتر داشته باشم ، بيشتر به خدا متكي خواهم بود .

يعقوب باب  4  خود را با اين آيه به اتمام مي رساند :

4 : 17

پس هر كه نيكويي كردن بداند و بعمل نياورد، او را گناه است .

ت   تفسيري

پس ، اين را از ياد نبريد كه اگر بدانيد چه كاري درست است ، اما آن را انجام ندهيد، گناه كرده ايد .

پس به معني نتيجه گيري است و يعقوب اين نتيجه زيبا را گرفته و به ما مي بخشد :

خوبي نكردن و بدي كردن ، هر دو به يك اندازه گناه محسوب مي شود :

3 يوحنا : 11

اي حبيب، به بدي اقتدا منما بلكه به نيكويي زيرا نيكو كردار از خداست و بدكردار خدا را نديده است .

ما بايد سعي در نيكوكردن اگر از دست ما بر مي آيد باشيم .  اگر خوبي كردن را دانسته و به عمد آنرا نكنيم ، آگاهانه مرتكب گناه مي شويم ولي گاها خوبي نكردن ما ممكن است عمدي نباشد :

لوقا 12 : 47 – 48
47 «امّا آن غلامي كه اراده مولاي خويش را دانست و خود را مهيّا نساخت تا به اراده او عمل نمايد، تازيانه بسيار خواهد خورد.
48 امّا آنكه نادانسته كارهاي شايسته ضرب كند، تازيانه كم خواهد خورد. و به هر كسي كه عطا زياده شود از وي مطالبه زيادتر گردد و نزد هر كه امانت بيشتر نهند از او بازخواست زيادتر خواهند كرد .
ت  تفسيري
47 «آن خدمتكاري كه وظيفه خود را بداند و به آن عمل نكند، به سختي مجازات خواهد شد. 48 اما اگر كسي ندانسته عمل خلافي انجام دهد، كمتر مجازات خواهد شد. به هر كه مسئوليت بزرگتري سپرده شود، بازخواست بيشتري نيز از او بعمل خواهد آمد، و نزد هر كه امانت بيشتري گذاشته شود، مطالبه بيشتري نيز خواهد شد .

ما بايد كوشش كنيم كه نيكويي خود را براي جلال خدا حفظ نماييم :

روميان 14 : 16
پس مگذاريد كه نيكويي شما را بد گويند .

با اين ديد آيا باز مي خواهيم بر عليه خواهر و برادر خود و مردم ديگر بد بگوييم ،  ايراد بگيريم  و محكوم كنيم ؟