گریز به آزادی
با درود و سلام به خواهران و برادران ایمانی و عزیزم نخست از شبان گرامی برادر میلتن مهربانم سپاسگزارم که در اینجا فرصتی را در اختیار من قرار داده اند تا بتوانم باری دیگر پس از نه ماه که از شهادتم میگذرد از آنچه بر من رفته است با شما بیش از پیش سخن گویم۰
چگونه ميتوان خدا را يافت
با مطالعه این چهار نکته می توانیم با مبدا آفرینش یعنی خدا ارتباط معنوی برقرار نماییم وبا نقشه الهی درمورد سرنوشت بشرآشنا شویم.
چگونه روژان متولد شد
مدتها بود صدای گل ها رو نمیشنیدم گرمای خورشید رو احساس نمیکردم تنم از شبنم گلبرگی خیس نمیشد…
و خداوند جان من است
دستام و بگیر تو دستات ، ای صمیمی ای نهایت
تو صدا کن قلب تنهام ، آشناس رنگ نگاهت
تشنه ام من تشنه تو ، از تو آغاز از تو پایان
هديه ايی پر محبت
یه روز يه دختر کوچولو کنار يک کليساي کوچک محلي ايستاده بود؛ دخترک قبلا يک بار آن کليسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود. همونطور که از جلوي کشيش رد شد، با گريه و هق هق گفت: “من نميتونم به کانون شادي بيام!”
نام من برنادت است
در یک روز از ماه ژوئن 1858 پدر پیرامل وقتی که داشت مراسم عشای ربانی را به جا می آورد ، متوجه یک هاله نورانی شد که اطراف سر یک دختر خانم را فرا گرفته بود .
كلبه كوچک
تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد، او با بيقراری به درگاه خداوند دعا میكرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقيانوس چشم میدوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمیآمد.